توضیح دادم که
شما هم دقت کن
گفتم همون ۱۰ سال پیش که اومد مطب ش ی جورایی خواستگاری کرد و عقد کردن اما به هیچ کس به جز مادر یاسمن و خانواده حامد نگفتن
حالا محمد از نبود های شبانه مادرش شک میکنه بهش و بهش میگه چرا بهم نگفتی ازدواج کردی
حالا نگران بودن که فهمیده قهر نکنه بره خوابگاه و بهش شوک بدی وارد بشه