سلام سلام من 20 سالمه میدونم سنم زیاد نیس ولی واسه جای کوچیکی ک زندگی میکنم سن کمی نیس، راستش من هم قدم بلنده هم زشت نیستم ینی خوشگلم همه میگن، خاستگار هم زیاد دارم ولی یا. پااشون ب خونمون نمی‌رسه یا اگ میرسه میرن و دیگه نمیان و این خییلی برام عجیبه، راستش من ب با بابام یه زن دیگه هم داره و دخترای اون از من بزرگترن و شوهر کردن ولی خیلی حسودی منو میکنن و من حس میکنم ازم بدگویی میکنن یا مانع میشن، لطفا الان نیاین بگین سنت کمه و اینا، چون اینجا دختر بالای 20 سال شد بهش میگن ترشیده و لطفا روی فرهنگ خودتون مقایسه نکنین، فقط راهکار بدین ک من چجوری بفهمم مشکل از کجاس یا چیکار کنم واقعا دارم دیوونه میشم
شاید طلسمی چیزی باشه
سنگ قلیاب از عطاری بخر با سرکه بجوشون بریز ۴ دور خونتون
ببخشید یاد سیندرلا افتادم
رابطت چطوره با خواهر ناتنی هات ؟
یه پسر آشنا پیدا کن و باهاش هماهنگ کن که بیاد خواستگاری یا برای تحقیق
اگه کسی بدگویی کنه متوجه میشی ایراد از کجاست
کلا بخاطر خانواده ات نمیان
خب. پدرت دوتا زن‌داره
یا باید از این خانواده جدا بشید
یا اصلا بهشون‌نگید که قرار خواستگار بیاد
پدرتم. ندونه
باهاشون در تماس نباشید زیاد
از خوشیاتون نگین پیششون
اگه خواستگار میاد به پدرتون بگید که به اونا اطلاع نده و وقتی خواستگاری قطعی شد و باهاش (خواستگار)راحت شدید بهش بگید شرایط رو ک بدونه اگه یوقت خواهرای ناتنیت چیزی گفتن براش اهمیت نداشته باش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
