بچهها من بایکی اشناشدم😓🥺 یکسال رفیق بودیم حدودا ۷ماه هم رل زدیم...پدرمادرشو اورد دیدنم و همه چی جدی بود اونام خیلی اصرار داشتن که زودتر همه چی جدی شه
یهو همه چی خراب شد انقد یهویی که با یه پیام همه چی تموم شد وکلی عیب رو خودش گذاشت ورف...بعد ۳ماه بش پیام دادم که درسته حرفاتو زدی ورفتی ولی منم حق حرف دارم گف که امادگی حرف زدن باهاتو ندارم نه میتونم صحبت کنم باهات نه ببینمت...کلی قسم وقران که دوست دارم وازفکرت درنمیام ونمیخام هوایی بشم وقتی نتیجه ای نداره....🥺🥺 نمیتونم ببخشمش خیلی وقتا بهش فکر میکنم ۵ماه گذشته ولی داغش هنوز تازه س....خدایا به سر هیشکدوم از بنده هات نیار.