ببیند طرف اشناست
یسری از پسرخالم شندیم که میگفته اونم دوست داره
پسر خالم یکم دروغ میگه ولی بهم گفت که اینو داره راست میگه و دروغ نمیگه
اونیکه میگم خوشم میاد ازش
یسری برگشتنی از مدرسه دیدمش بهم گفت من همیشه با رفیقام اینجام این حرفا واسه چی باید به من بگه اخه
یسری خونمون بود خب با بقیه پسر خاله ها تو اتاق بودیم بهم لم داده بود یعنی بهم چسبیده بود بهم منم گفتم راحتی گفت اذیت میشی منم گفتم نه تکون نخورد همونجور موند