بخاطر توهین و قضاوت بی جایی ک کرد و منم کلا در جواب بی ادبی هاش سکوت مطلق کردم،کلا بی سر زبونم هرچند همسرم پشتم در اومد و با خواهرشم قهره،بعد تولد دخترمه!دیشب زنگ زدم خواهرشوهربزرگتر ک احوال پرسی کنم تولد دخترمو تبریک گفت منم گفتم فرداشب تولده!دوست داری بیا اونم گفت باشه ببینم چی میشه!بعد الان مادرشوهرم میگه کیا هستن منم گفتم خودمونیم،یکی دوتا از دوستا و به زهرا (خواهرشوهربزرگتر)گفتم،زهره(همونی ک قهریم)هم ک نمیاد،من با وجود بی ادبی هاش خواستم باهاش سلام علیک کنم ولی اون حتی نگا هم نمیکنه!مادرشوهرم میگه تو وظیفه داشتی ک بگی حالا اون ک نیست ولی وظیفت بود بگی🙃بازم سکوت کردم و اومدم بالا.ب نظرتون من باید دعوتش میکردم یا داداشش؟
خب اون مادرشوهره وظیفه داره که دایم طرف دختراش باشه و بگه شما مقصری🤣
یکی یچیزی بگه
توروخدا بی سروزبون نباش مادر من بی سروزبونه همیشه دودش تو چشم ما رفته رک میگفتی نه وقتی بی‌احترامی میکرد وظایف من رو از بین برد دیگه
میگه حالا چیزیه ک پیش اومده نمیشه ک قهر بمونین برو آشتی کن معذرت خواهی کن😐میگم ایشون توهین کردن فحش داده من برم عذرخواهی!هیچوقت.میدونن من اصلا مقصر نیستم ولی دلشون میخاد منو مقصر جلوه بدن.اصلا زبونم باز نمیشه ک یه حرفی بزنم از خودم دفاع کنم🥲
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
