تو ی ساختمونیم با جاریا و مادر شوهر حالا هر کی میاد ما رو هم دعوت میکنن .اخه فامیل جاری چ ربطی به من داره خداااااا.نمیخوام برم گرفتار شدم .همش پذیرایی کن ببر بیار بشور اخه زیادن (خودشون هم کار دارن ولی به همش نمیرسن) اخه ب من چه من تو اینا غریبم کارهم نکنم چپ چپ نگاه میکنن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
راهش یا همینه که گفتم. یام باید بسازی دیگه عزیزم کار دیگه نمیشه کرد
بقران گرفتار شدم .سفره انداختن و جمع کردن کلا با منه خودشون میشینن سر قابلمه .بقیه هم میشینن نگاه کردن .اخه یکی دو نفر نیستن بگی عب نداره زیادن .منن جلو مرداشون موذبم.ی بار نخواستم سفره بندازم برادر شوهرم پدید بهم جرا نشستی