2777
2789
عنوان

همیشه مهمون مهمون

205 بازدید | 18 پست

تو ی ساختمونیم با جاریا و مادر شوهر حالا هر کی میاد ما رو هم دعوت میکنن .اخه فامیل جاری چ ربطی به من داره خداااااا.نمیخوام برم گرفتار شدم .همش پذیرایی کن ببر بیار بشور اخه زیادن (خودشون هم کار دارن ولی به همش نمیرسن) اخه ب من چه من تو اینا غریبم کارهم نکنم چپ چپ نگاه میکنن

جیش تو این زندگی😒

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب نرو .دعوت میکنن بگو ممنون که دعوت کردی ولی نمیتونم بیام.تمام.

مادر شوهرم بعد ولم میکنه به نظرت ؟؟امتحان کردم نشد بعد تو جمع یقه ام رو میگیره نیومدی و فلان بین واداشا فاصله میندازی و..

جیش تو این زندگی😒
مادر شوهرم بعد ولم میکنه به نظرت ؟؟امتحان کردم نشد بعد تو جمع یقه ام رو میگیره نیومدی و فلان بین واد ...

خب جواب بده توام.

قراره نیست همیشه باب میل بقیه زندگی کنی که

ی کلاسی چیزی ثبت نام کن.


بعد بگو مثلا من درسددارم نمیرسم.

شوهرت میخواد تنها بره.


کار اشتباهی انجام نمیدی ، ناراحت هم شد مهم نباشه برات‌.

اینا همیشه سال مهمون دارن بیشترم از شهرستان

پس دیگه مجبوری ی روز رک باهاشون صحبت کنی که بیشتر از هفته ای یک بار نمیتونی تو مهمونیاشون شرکت کنی

چاره ای نداری ظاهرا بهونه کار ساز نیست

خب جواب بده توام.قراره نیست همیشه باب میل بقیه زندگی کنی کهی کلاسی چیزی ثبت نام کن.بعد بگو مثلا من د ...

میگه کلاست تموم شد بیا .مادر شوهرم بعدش میشینه جلو بقیه بد بهم میگه.شوهرم مبگه برو میخوای ابرومو ببری .خودم اصلا نمیخوام برم ی لقمه غذا میخورم از دماغم میاد بیرون از بس کار دارن

جیش تو این زندگی😒
پس دیگه مجبوری ی روز رک باهاشون صحبت کنی که بیشتر از هفته ای یک بار نمیتونی تو مهمونیاشون شرکت کنیچا ...

همه راها رو رفتم بخدا حتی رک گفتم نمیام نرفتمم بعد سری بعد دوباره مجبورم برم .پول خونه نداریم وگرنه از دست مهموناشون فرار میکردم 

جیش تو این زندگی😒
میگه کلاست تموم شد بیا .مادر شوهرم بعدش میشینه جلو بقیه بد بهم میگه.شوهرم مبگه برو میخوای ابرومو ببر ...

راهش یا همینه که گفتم. 

یام باید بسازی دیگه عزیزم کار دیگه نمیشه کرد ‌

راهش یا همینه که گفتم. یام باید بسازی دیگه عزیزم کار دیگه نمیشه کرد ‌

بقران گرفتار شدم .سفره انداختن و جمع کردن کلا با منه خودشون میشینن سر قابلمه  .بقیه هم میشینن نگاه کردن .اخه یکی دو نفر نیستن بگی عب نداره زیادن .منن جلو مرداشون موذبم.ی بار نخواستم سفره بندازم برادر شوهرم پدید بهم جرا نشستی 

جیش تو این زندگی😒
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز