من خونه فامیل اومدیم. مریض شدم بعد حال تهوع داشتم خیلی خیلی بدبود بعد خوابیدم
ساعت چهار صبح یکدفه از
خواب پریدم دیدم دارم میارم بالا تا در وا کردم دوییدم گلاب به روتون جلوی در بالا اوردم تا دست شویی برسم
چون وییلا هست دست شویی حیاط بعد همون موقع مامانمم دیدم دنبالم اومده بعد حیاط رو شستم یعنی از ترس کسی بیدار نشه مردم زنده شدم هنوز میترسم بمبیرون باشه شب ندیده باشم خیلی بد بود قشنگ ابروم
میرفت