دلم‌گرفته خیلی تنهام صفحه 3 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر

عضویت: 1396/04/06

تعداد پست: 168

مامانم‌ فردا میره بیمارستان عمل داره، خیلی دلم‌گرفته جز مامانم‌کسیو ندارم نه خواهری نه دوستی هیشکیو ندارم‌ بشینم باهاش حرف بزنم درد و دل کنم

شوهرمم اصلا اهل دردو دل اینا نیس

تا الان بیرون‌بوده کار داشته الانم اومده دارم نگاش میکنم میگه چته طلبکاری منم هیچی نگفتم اومدم خوابیدم دید دارم گریه میکنم دید دلم گرفته میدونه نگران‌مادرمم میدونه‌هیج کسو ندارم باهاش حرف بزنم‌اما خیلی بی تفاوته

خیلی دلم پره با گریه آروم ک نمیشم هیچ بدتر داره بهم فشار میاد

گریه های زیر پتو داره میکشتم داره خفم میکنه ک کسی صدامو نشنوه (خوابیدیم خونه مادرم)

بچه هم ندارم باهاش سرم گرم شه

چیکار کنم اروم شم

1396/05/29

01:31

6 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

soofiyaa

عضویت: 1395/04/21

تعداد پست: 2343

عزیزم توکل بخدا .الهی خدا مادر شفا بده .

"خوبان را باید روی چشم ها گذاشت "

1396/05/29

01:41

0 نفر لایک کرده اند ...

هونيك

عضویت: 1396/04/25

تعداد پست: 1352

وحشی میشه بلند گریه کردنی میگه‌اشک تمساح‌نریز هیج وقت درکم نمیکنه تا حالا نشده یبار بشینیم باهم‌ در ...

مثل شوهر منه

بی احساس

یه تیکه یخ

مثل باباش میمونه.

1396/05/29

01:41

1 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خدایامرسی

عضویت: 1396/05/24

تعداد پست: 20355

به خاطر روحیه مامانت هم شده گریه نکن، سعی کن صلوات بفرستی و بخوابی، از فردا شما باید به مامانت برسی بهش روحیه بدی

عشق یعنی همه بدونن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه‌

1396/05/29

01:41

0 نفر لایک کرده اند ...

fatimaaaaaa

مدیر استارتر

عضویت: 1396/04/06

تعداد پست: 168

من اون مادرم ندارم حتی .تنهای تنها بی کسه بی کس

خیلی سخته خیلی

دلم میخواس چنتا آبجی داشتم همیشه کنارم بودن

مامانم ک میخواد بره بیمارستان خیلی احساس تنهایی میکنم هر یک روزی ک اونجاس برام یه عمره

1396/05/29

01:42

1 نفر لایک کرده اند ...

raibodmammy

عضویت: 1396/05/28

تعداد پست: 830

من امشب از دست شوهرم نزدیک بود سکته قلبی کنم همین الان از بیمارستان اومدم نوار قلب گرفتم کلی آمپول و قزص زیر زبونی دکتر بهم داد بسکه عصبیم کرد از مردا توقع نداشته باش شوهر من یکی از اون مردایی بود که همه حسرتشو میخوردن از خوبی ولی حالا فهمیدم تو این دنیا هیچی همیشگی نیست

1396/05/29

01:43

2 نفر لایک کرده اند ...