خواب دیدم که یکی از اقواممون انگاری خودش رودعا و طلسم کردن بعد انگار میخداست یواشکی من رو هم جادوکنه
توی خونشون مهمون بودیم بعد داشت ظرف میشست بعد من گفتم اسکاج ندارم که ظرفاتونو بشورم یک تیکه نون بربری داد نصفش کرد گفت بااین بشور بعد منم روی اون نون بربری مایع ظرفشویی که سیاه قیر بود ریختم وشروع به شستن طرفا کررم وقتی که ظرفارو شستم چیزایی رو میدیدم توی خواب که عجیب بودن بعدش خانومه اومد گفت که میگن کسایی که علشق پیرمردا میشن زودمیمیرن بعد میگفت یعنی منم زود میمیرم بعد من کلی داشتم براش گریه میکردن داشت باشوهرش به من میخندید میگفت اینو😑
ولی خیلی عجیب بود