سلام من با یه پسری از ترکیه تو اینستا دوست شدیم تزدیک یکماه صحبت میکردیم و گاهی تصویری میگرفتیم و خودشم میگفت قصدم ازدواج
دو روز پیش من سر حرف و باز کردم گفت تو بیا ترکیه درس بخون همو میبینیم بیشتر اشنا میشیم ازدواج میکنیم (مگه مسخره م به خاطر اون زندگیمو ول کنم کلی هزینه کنم برم ترکیه اخر بفهمیم به درد هم نمیخوریم)
بهش گفتم اگه خانواده ها رضایت ندن چی گفت خانوادهدمن مشکلی ندارن خانواده تو چرا رضایت ندن گفتن به خاطر دوری گفتم میای ایران گفت عمرا ایران نمیام خانوادم اجازه نمیدن
منم شببخیر گفتم و خوابیدم صبحش پیام داد صبح بخیر منم صبح بخیر گفتم چون ناراحت بودم دیگه بهش پیام ندادم اونم دو روزه پیام نداده