من نمیتونم و برام اتمام ماجراست والله طرف میتونه بیشتر کار کنه من هم کمک خرج باشم هم کارگر. ؟نه تفری ...
دقیقا دیشب دعوا شوهرم سر همین بود نه تفریح نه گردش تا دلم بگیره میبره من سر خاک بابام یا خونخ مامانم ی پسر بد غذا دارم ک هنوز نشده غذا سفره بخوره باید واسش جدا درست کنم خودش هم ک انکار شق القمر میکنه سر کار میره گفتم خسته شدم گف مگه چکار میکنی همه زنا همینن کسی نفهمه بیرون کار میکنی واسه من غر میزنی چن وق ی بار هم ی فامیلش از شهرستان بیکار میاد اینجا منم باید بپزم بشورم بذازم جلوشون حرفم بزنم قهر میکنه دعوا راه میندازه میگه در خونم رو به فامیلا بستی خب من گرمم همش پا غذا غذا بپزم باید لباس بپوشم شال بپوشم جلو مهمون تو خونخ پنجاه متری ی مرد نامحرم بخابه از بالا سرم صب بزه سرکار خسته شدم جراتم ندارم حرف بزنم چون به غلط کردن میندازه آدم و