2777
2789
عنوان

با سیاست ها بیاید بگید چیکار کنم

183 بازدید | 26 پست

من هفته‌ی پیش پدرم را از دست دادم پدرم ۲ سالی بود که بیمار بودن توی این مدت بیشتر من و همسرم پیششون می‌رفتیم ایشون هم همسر و پسرمو خیلی دوست داشت بقیه ی خواهر برادرا راهشون دور بود سه ماهی یک بار مثل میهمان میومدن و میرفتن ۳ تاشون هم که همینجا ساکن بودن هر بار بهانه میووردن مریضی و امتحان بچه و این چیزا را خلاصه که تقریبا ما هر روز سراغ پدر می‌رفتیم اگر کاری هم داشت به ما میگفت همیشه هم دعامون میکرد و قدردان بود

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دو هفته قبل از فوتشون که حالشون بدتر شده بود دو تا از خواهرام که اینجا ساکنن شروع کردن به بیشتر اومدن خداوکیلی هم تو این دو هفته هر کاری از دستشون بر میومد میکردن ما توی این دوهفته که دور پدر شلوغ بود کمتر رفتیم

دیروز سر مزار پدرم مراسم بود مادرم به شوهرم میگه شما بمون خونه مراقب خونه زندگی باش اونوقت بچه های خواهرم که ۱۸ ساله هستن و تو این دو سال به بهانه ی کنکور حتی نیومدن یه سلام بکنن به پدرم راه گرفتن اومدن سر مزار  این در شرایطی هست که منو همسرم هر دو موقعیت شغلی و زندگی خوبی داریم همسرم کلی کار داشت دیروز به خاطر مراسم اینا کنسل کرد

شوهرم هم بنده خدا چیزی نگفت موند ولی معلوم بود ناراحت شد خودمم خیلی ناراحت شدم از سر مزار که برگشتیم به همسرم گفتم بیاد بریم خونه در حالی که شب کلی مهمون دعوت بود و اگه ما نبودیم عملا آبروریزی میشد که دختر و دامادش چرا نیومدن

خواهرم زنگ زد چرا رفتید گفتم از برخورد تون ناراحت شدم سر مزار که جای بچه ها نیست شما بچه هاتونو راه انداختید بیان سر مزار همسر منو گذاشتید مراقب خونه باشه تا از همسرم عذرخواهی نکنید نمیایم

مادرم زنگ زد از همسرم عذرخواهی کرد برادر بزرگمم که اتفاقا نقش بزرگتر مون را داره و همه براش احترام قائلن هم از خودم و هم از همسرم عذرخواهی کرد ولی من از دست خواهرم و بچه هاشون خیلی ناراحت بودن

شب تو مراسم پدر شرکت کردم ولی به خواهرام توپیدم که بچه های شما که وقتی پدر زنده بود نمیومدن الان برای سر مزارش سر ودست میشکنند تو مراسم هم خیلی خشک نشستم همه مهمونا فهمیدن که ناراحتم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز