خیانتای پی در پی شوهرم و +عکس پیاماش ک دیروز داده

منو کاشت امروز نیومد وقت مشاورداشتم

ننش پرش میکنه میگه نرو خودش میاد

یااینکه ب اون جند.ه قول داده که هرجورشده پاش وسط ماجرا باز نمیشه

ولی من هرجورشده شکایت میکنم

شده از حق و حقوقم میگذرم ولی ازاون جند.ه هرگز

منم هرجورشده میخوام پای اون جند.ه بیاد وسط

ی زن باوجود ی بچه هشت نه ساله و شوهر چرا باید وسط زندگی ی ادم دیگه بمونه

تاکی میخواد جند.ه بمونه

زندگیمو سیاه کردن

وقتی یادم میاد چتاشونو ک چیا گفتن و منو ب تمسخر گرفتن داغون میشم

بخدانابودم

بارها مردم بارها سوختم

الان فقط ی جنازه ام

ی ادمی ک انقد شادبود سرحال بود

بخدا خونوادم هروقت دور هم جمع میشدن بهم میزنگیدن میگفتن دورهمی بدونه اصلاصفانداره شلوغ و شیطون جمعمون تویی حتمابیا

بعد حالا...

ی ادمی شدم ک سردرگمم جز گریه و گریه و گریه هیچی نمیتونه کمکم کنه

دیگه کم کم گریه هم کارساز نیس و من باید کجاپناه ببرم

ب کی پناه ببرم

میگه عاقل باش بیاخونه

میگه واسه این زندگی زحمت کشیدی برگرد خونت

گلدونا گلا و خونه و من بهت نیاز داریم

من مطمئنم از ترس اون جند.ه جون تو تنش نمونده

داداش بزرگم مخالفه شکایته اصلا

مادرم میگه ایراد نداره زندگیته بگذر ما حسینو دوس داریم

میگم من بارها گذشتم اولین بارش نیس اخرین بارشم نیس

مادرم درجواب میگه که ایراد نداره

ما که اولین بارمونه ازش میبینیم میبخشیمش

میگم چی میگی مادر من

چرا عیچوقت بلدنبودی پشت بچه هات دربیای ینی چی ک مااولین باره میبینیم میبخشیم

مگه مشکل الان گذشت توعه 

قط کردم از دیروزم هرچی زنگ میزنه جواب نمیدم

سوهان روحمه

کلا داداشام مخالف شکایت منن میگن برو

حالاهنوز دوتاداداشام خبرندارم سه تامیدونن خواهربزرگمم نمیدونه

الان خونه خواهرم هستم بهم میگفت تاجوونی راهتو انتخاب کن بری فردا پیر شی کسی قبولت نمیکنه حتی من

تاجوونی میتونی انجام بدی.فکراتو بکن ببین میخوای چیکارکنی

اینم بهم گف ک شوهرت اصلا جایی تو خونهو خونواده و زندگیمون نداره و نمیتونه رفت و امد کنه

هرجا کهحسین باشهمنو بچم و شوهرم جمع میکنیم میریم

هیشکی پشتم نیس 

فکرمیکردم هستن کمکم میکنن....

مثل تمومه اون ١۴سال ک متاهل بودمو تنها

الانم ک اینجا رسیدم متاهلم و خونواده دار و تنها

محبت؟؟؟؟؟؟؟؟کدوم محبت 

اون سگ تو حیاطمونو بهش میرسید نگران اب و غذاش بود 

ولی ی لحظه نگران حال نزار من نبود و نشد

بارها بهمگفت ارزش این سگ ازتوبیشتره ک بهش میرسم 

بارها و بارها شکستم

بخدا انقد ذهنم پریشونه انقد بهم ریختم ک خیلی ازاتفاقاتو اصلایادم نمیاد

فقط ب خودم تشر زدم ک خاک توسرت مریم براش مردی براش جون دادی همهجا پشتش بودی

ولی درهوض فقط حقارت دیدی فقط خورد شدی فقط شکستت

حالاازدیشب تصمیم گرفتم زنگ بزنه ج ندم چندروز

فعلا هم نزده

میگه اومدم اونجا ک بریم مشاوره

ولی گوشی ندتشتم پیدات کنم رفتم جلو مغازه خواهرت شلوغ بوده داخل نرفتن خیلی خیابونارو بالاپایین کردم ندیدمت

الانم سوارماشین فلانیم دارم میرم خونه (باگوشی همون پسره زنگیده بود بهم )

بعدبهم میگه راستی دیروز پسر فلانیو دزدیدن امروز جنازش پیدا شدع دارن میارنش خاکش کنن دارم میرم اونجا کارنداری من کار دارم 

خب من چی بگم درجواب یک ادم این شکلی؟؟؟؟؟؟یاباورش نشده قضیه رو یا خیلی دست بالاگرفته خودشو

یااینکه مادرم ی کرمی ریخته

یامادرم زنگیده باشه بهش گفته باشی ک نه مریم میاد ما میاریمش و فلان

بخدا اسم مادرمم نمیارم

حسم میگه مادرم ی کارایی کرده