سوتی این مدلی فقط من، بابای جاریم فوت شده بود داشتیم میرفتیم مراسم من از مراسم بیزارم اصلا ی مدت هیچ مجلس ختمی نمیرفتم تو راه داشتم غر میزدم ب شوهرم ک ببین کاراتو حالا فردا بابا اون یکی جاریم هم فوت شد میخوای دوباره منو بکشونی مراسم ی دفعه دیدم شمارش رو گرفتم و وصل شده تماس😔😔😔😔
اگر خواستی چیزی را پنهان کنی ،لای یک کتاب بگذار ، این مردم کتاب نمی خوانند.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
والا همینو بگو به نقطه ریخته بوده رو شلوارش من چرا نباید بزارم
ببین چرت گفته چرا خودتو اذیت میکنی....
بهت ثابت شد بی عقله کمتر ازین به بعد باهاش حرف بزن
دل چو بستم به خدا حسبی الله و کفی خدایا به همه اقدامی ها و چشم انتظارها ،فرزندانی سالم و صالح و اهل عطا کن که نور چشمشون هم توی این دنیا و هم اون دنیا باشن
زنگ زدم به پدرشوهرم میگه چرا اینجور میگه مگه من کاریش کردم پدرشوهرم گوشی روم قطع کرد حالا مادرش رفته پیش شوهرم تو مغازه میگه به زنت بگو با تو نبوده شوهرمم طرف اونارو گرفته میگه من چیزی نشنیدم تو اشتباه شنیدی!!!
شوهرم یه قطره اب هندونه روی شلوارش ریخته مامانش گفته این چیه گفت هندونه خوردم مامانش گفته هندونه خریدی اونم گفت اره یهو خواهرشوهرم گفته اره زنتم میزاره بخری! ادامه اشم نوشتم چیشد بخون
مثل ما. عیدرفتیم خونه مادر بزرگ شوهرم کسی نبود شوهرم زنگ زد به داییش گفت کجایین ما اومدیم نه توهستی ...
بعد چکار کردید
یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .