مثل ما. عیدرفتیم خونه مادر بزرگ شوهرم کسی نبود شوهرم زنگ زد به داییش گفت کجایین ما اومدیم نه توهستی نه مادرجان ،اونم گفت ما خونه فلانیم
بعد گوشی قطع نشده بود هنوز دایی همسرم به مادرش گف جواد بود با خانومش اومدن عید دیدنی ...مادر بزرگ شوهرم گفت میخام صدساله سیاه نیان🙄🙄😐😐😐
شوهرم بمن نگاکرد من به اون جفتمون مات موندیم