بخدا برای کار همه جا رفتم نیست با لپ تاپم یکم پول درمیارم بخدا همینم با خانوادم نه هیچ نیاز مالی ندارن تقسیم میکنم همه چی میخرم ولی اونا نمک نشناسن بابامم پسر دوست هرچی داره به اسم برادرم کرده از اینورم سر حرف ی بچه کل بدنم سیاه کرد لباسام پرت کرد همه کار انگار ناپدریمه
عزیزم منتظر خدا نمون
خدا یعنی اراده و خواست تو
شما برگشتی به خونه پدریت
شوهرت که رفت و مشخصه وضعیت اونا و‌تموم شده رفته
ولی تا کی باید این تحقیر و حقارت رو‌تحمل کنی؟؟؟
خدا خودت هستی
خدا ازت نخواسته بشینی فحشهای پدر و مادرتو اونم یه ادم طلاق گرفته گوش بدی
از اون خونه برو بیرون هر جوری شده
تا تو حقارت رو بپذیری پدر و مادرت همین هستند
تو باید بکنی و ازشون جدا بشی
اینجوری تا اخر عمر همینی که الان میبینی
شما پدر منو نمیشناسید که هر جام برم پبدام میکنه و نمیزاره زنده بمونم اینقدر داره که بهداین و اون پول بده برای پیدا کردنم اصلا تو یک طایفه ای که شدیدا فقر فرهنگی داره زندگی میکنم.
پدر من پسر دوسته هرچی داره به اسمش کرده الان سه روزه سر اینکه یک کوچولو زدم رو دست برادرزادم اونم بخدا خیلی یواش زن داداشم که میدونه پدرم پشت ما دخترا نیست سر همین فتنه راه انداخته منو انداخته زیر مشت و لگد پدرم خواهرم دو تا پیام داد گله کرد ازش باز رفت به پدرم گفت اونم باز به خواهرم زنگ زد هر فحشی که دلش خواست به خواهرم گفت و میگه درد و بلای عروسم بخوره تو سر شما چهارتا. راه حل چیه کجا باید برم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
