زنه صاحب خونه که فامیلای تزدیک شوهرمه
دیروز گفت بمیرم برات روله تو غریبی خانواده شوهرتم
باهات بدن بعد یهو زد زیر گریه
کلی مهمون داشتن یه دفع امد منو بغل کرد
منم یاده بدبختیام افتاد با صدای بلند عر زدم
گفتم الان قلبم میترکه....
خدا لعنت کنه شوهر و خاتواده شوهرمو
کارم به جای رسیده که مردم به حالم گریه میکنن
من بخاطر اینکه خودمو نجات بدم رفتم درخواست
کار دادم شهر خودم توروقران برام دعا کنید
جوربشه تا منم نجات پیدا کنم
خدایا خودتت شاهدی بجای غر زدن دارم
حرکت میکنم چرا ؟؟؟ کی درست بشه خدایا😭😭
خانما تورخدا بزام دعا کنید