سلام چطورید میخوام ماجرای دوستمو بگم این دوست من با یه شخصی که اتفاقا ممنون میشناسم دوست میشه و بعدش ...
من ....نه ممنون از دست تصحیح گر گوشی
بگو
خب
خب
ماجرا این طور شروع میشه یه روز مامان دوست من و مامان اون آشنا همو توی باشگاه میبینن و با هم دوست میشن ... مامان اون آشنا یه خانمی بودن که تحصیلات نداشتن ولی علاقمند به تحصیل میشن و میرن درس دانشگاه برای کارشناسی و این میشه دلیل دوستی ابن دو تا مامان
من هم اون روز اونجا بودم این میشه واسطه ای که دختران هم با هم دوست بشن اما یه روز اون آشنا دیگه نمیاد باشگاه و چند سال از آخرین دیدارشون میگذره اما دوباره چند ماه پیش توی مسابقه همو میبینن و اونم میاد باشگاه من هم میبینمش
دست من که الان یازدهم هست خیلی در گیر درس هستش اما خب این آشنا که خیلی من دوست حساب نمیارمش میاد و ازش شماره میگیره و میگه من تنهام و بیا حرف بزنیم دوست منم رو دلسوزی قبول میکنه حالا اون آشنا یه داداش هم داشته
از قضا دختره میره از گوشی داداشش شماره ی پسرا رو بر میدارم و داداشه هم شماره ی دخترا و دوست منم یکی از همین قربانیاس که تا الان چند تا اکانت عوض کرده ولی با لین حال پسره و یا دوست هی پیام میدن بهش و اذیتش میکنن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
