نه من اینطور نیستم متاسفانه اینقدر از بچگی خفه شدم و حرفام تو دلم مونده خیلی سخته برام اما عادت دارم میدونی انگار میدونم تحملشون دارم به شرطی که نقشه داشته باشم و منتطر زمان مناسب باشم
من میدونستم اون موقع حرف بزنم طرف میشینه فکر چاره میکنه یا دست به کاری میزنه یا بد دهنی میکنه بهم که اون موقع یا باید شوهرم وارد عمل میشد و خون ریخته میشد یا هرگز نمیتونستم سکوت کنم جواب میدادم ک بازم حرفش بد برام مرور میشد و بدتر بود چون نشخوار ذهنی دارم
بخاطر همین سکوت کردم وازش مدرک جمع مردم رفتم شکایت کردم و اونجا بود که دیدیم نه بابا طرف چقدر لاشی بوده اندازه دومتر بیشتر فقط گردنده شکایت داره و چقدر شاکیی که به حقشون نرسیدن با چند نقر ک ماجراش نو شنیدم خانومه میگفت چقدر به شوهرم فوحش ناموس داد
کلا خیلی لاشی بوده بین شاکیا من بودم که تونسته بودم حقمو بگیرم وقتی با جند تا از شاکیا گفتم گفتن خیلی خوب حقتو گرفتی این آدم جون به عزرائیل نمیده خیلی زرنگی کردی
اما میدونی اوه مرد بودم یجا خفتش میکردم حساببیی میزدمش😂😂