تازه عقد کردم خیلی دوست دارم با شوهرم پارک برم بیرون برم ولی بابام مامانم نمیزارن
امروز صبح رفتم باهاش دکتر ساعت 2 اومدم
امشب عروسی داشتیم اون اومد منو رسوند وقتی اومدم خونه مامانم خیلی سرم داد زد گفت دیگه حق نداری باهاش جایی بری معلوم نیست کجا میری چه گوهی میخوری
دلم خیلی شکست