ببين عزيزم هر كاري كه از دستت بر مياد
مثلا من يه روز دلم براي بابام بيش از اندازه تنگ شده بود قران باز كردم سوره فاطر اومد خوندمش و خيلي گريه كردم اصلا طاقت نداشتم و هديه كردم براي روح بابام
شبش خواب ديدم بابام اومده خونه من دويدم رفتم بغلش كردم گفتم بابا فوتت يه دروغه از خوشحالي گريه كردم بهم گفت بابا چي ميخواي بهت بدم يه لبخندي هم رو صورتش بود و ....
از خواب كه بيدار شدم فهميدم به دستش رسيده