سلام
من چن هفته پیش مادرم از وجود د.و.س .پ.س.ر.م مطلع شد و خیلی اوضاع داغونی داشتم
تصمیممون ازدواجه ولی بخاطر کنکورم منتظر شدیم تا بعد کنکور ب پدرم بگم خونواده اون همه در جریان من هستن
از دیشب یه ریز غر میزنه ک بعد کنکور ت محرم و صفره نمیشه بیایم میوفته دوماه دیگ تو باعث شدی خونوادت بفهمن و...
درحالیکه من پریود بودم گف برات جگر و خوراکی بیارم من گفتم ن دوس نداشتم خوراکی برام بخره غرورم اجازه نمیداد
انقد گفتم ن مرسی نتراحت شد اخرش قبول کردم
خوراکی ک اوردم خونه ابمیوه بزرگ داخلش بود مادرم دید و شک کرد بعدش دیگ خودم همه چیو گفتم بهش
الان هی گیر میده ک تو مراقب نبودی تا دوماع دیگ چطور صبر کنم
خیلی کلافم نمیدونم چیکار کنم😭