2777
2789

تورو خدا تا آخربخونید من ۶ اسفند عقد کردم  متولد ۸۱ و همسرم متولد ۷۵شوهرم خوبه بد نیست ولی امان از خانوادش تو همین ۴ ماه منو پیر کردن ((البته همین اول بگم اخلاق خوبی که دارن اینه مثلا میرم خونشون چون گوشت نمیخورم مرغ درست میکنه یا مثلا ازم با احترام پذیرایی میکنه تمام)) انقدر که بی فرهنگ بازی در آوردن یه لباس میخوام بخرم قایمکی میخرم مادرشوهرم نفهمه یه کادو تولد واسه تولد مامانم میخرم قایمکی میخریم با شوهرم چون اون میگه از فلان فامیل ما بخرین من خوشم نمیاد از مغازه اون بخرم مادرشوهرمم بفهمه ناراحت میشه مجبوریم قایمکی بخریم شوهرمم میگه من احترام واسم خیلی مهمه نمیخوام بزرگترا ناراحت بشن واسه عید قربان بدون اینکه منو ببرن رفته با دختر و نوه و خواهر زادش واسه من لباس خریدن بونجول روش قیمت زده ۴۰۰ تومن با یه شال ارزون و یه شلوار ابر بادی میگه بیا اینام خریدای عید قربانت تا لباس پوشیدن‌من نظر میده که چرا فلات لباسی که خریدیمو نمیپوشی فعلان لباسو بپوش یه اخلاقیم داره با تمام خانواوه شوهرش قطع رابطه کرده و فقط با خاتواوه خودش میپره یک سره انتظار داره منم برن خونه داداشاش و آبجیاش که همشون جای سن مامان منو دارن

هزار بار گفتیم من خانوادم بجای گوسفند یه تیکه طلا بدید به عروس خودتون میدید گفتن الان بلا ما آبرو داریم پیش مردم ما باید گوسفند بیاریم هر جا هم میریم خانم انتظار داره ببریمش با اینکه پدرشوهرم زندس و ۵۷سالشه کلا مادرشوهرمم ۵۷ سالشه 

هیچجا که خداروشکر نرفتیم تو این ۴ ماه من با خاتواده خودم گاها میریم یه شهری جایی (خودمون روستا زندگی میکنیم) به شوهرم گله میکرده چرا میره به من تعارف نمیکنه منم دلم میخواد برم شوهرمم میگه مامان منم گاهی رفتین با خودتون ببرین شوهرم از همین اولم گفته اقنا مریض بشن یا پیر تو باید نگهشون داری پرستار و ... همشون ممنوع مگه من مرده باشم پدر مادرم دست پرستار باشن مادر شوهرم مثلا یه جاهایی خوبی میکنه مثلا چی من میرم خونشون میخواد خوب پذیرایی کنه تنها خوبی که داره اینه فقطم چشمش به دهن مردمه اون روز مامانم مریض بود گیر داده بدد الا بلا بیایین خونه ما  همسایه هام میپرسن شما چرا رفت آمدتون کمه هر چقدر از ما اصرار که نمیشه اصلا حرف تو کلش نمیره 

دائما این ور اون وره یک هفته یه هفته خونه فامیل چتر میشه هرشب میرن شب نشینی خونه فک فامیل همشم به من میگه فلانی ازت دلخوره خونش نرفتی فلانی باهات قهره خونش نرفتی درحالی که من این اشخاص رو شاید تو عمرم ۲ بار دیده باشمشون بعدشم شوهرم باید ببره من تنها مگه باید برم که با من قهرن هر چیم دختر کوچیکش دستور میده تو زندگی من پیاده میکنه شوهرمم چون مادرشه بهش بر میخورا چیزی بگم من دارم روانی میشم این بعد ازدواج یک سره میخواد با ما بیار و یک سره خونه ما باشه با شناختی تو این ۴ ما ازش پیدا کردم یه چیزم بگی آبروت رو میبره جاری بزرگم چند بار جلوش درآومده یعنی چه خودش چه دختراش پیش هر کس و ناکس میشینن پشت سرش حرف میزنن نامزدمم میگا حتما بخاطر من هفته ای یک بار رو بیا خونه مامانم باهم باشیم 

ماهم روستاییم ولی بخدا مثل این نیسم انگاری از قرن هجر پاشده اومده دارم دیوونه میشم از دستش کمکم کنید😭😭😭😭😫


با شوهرم حسابی بحثمون شد سر مامانش میگه نمیشه که اینارو عوض کنییم شخصیتشون اینکه برات مهم نیاشه 

اخه جطوری برای من مهم نباشه وقتی کارایی که میکنه رو باید عملی کنیم شوهرم مثلا احترام میزاره و باید عملی کنه من دارم دق میکنم

اخه چه لزومی داره من میرم شهر خرید حتما خونه خاله شوهرم برم سر بزنم بهش یا حتما تو مراسما مثلا تواد داطی شوهرم بااااااید باشم 😭😭😭😭

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کم محل کن اگه گفت بیا خونه فلانی یا بهانه بیار یا بگو من نمی‌شناسم که بخام رفت و امد کنم یا پیله کرد بگو روم نمیشه

چقد بدم میاد از اینجور ادما

کافیه هدف داشته باشی!اون وقت دنیا،به اختیارِ تو می چرخه.تو یک حرکت کوچک کن،گردش دومینو شروع میشه.

لباس که خریدن یکی دوبار جلو خودشون بپوش دیه نپوش تا دهنش بسته شه 

کافیه هدف داشته باشی!اون وقت دنیا،به اختیارِ تو می چرخه.تو یک حرکت کوچک کن،گردش دومینو شروع میشه.

اگر شوهرت ،گوشی نباشه ،کم کم راهشو از خانوادش جدا میکنه  اما اگه بله قربا ن گوی مادرشه  ،احتمالش کمه عوض بشه ،اگر میدونه کارمادرش اشتباهه ولی بخاطر اینکه احترام مادرش حفظ بشه ،سکوت میکنه ،با همسرت بحث نکن ،سیاستهای زنانه یاد بگیر ،کم کم رابطتتو با مادر همسرت کم کن

مثل یک پروتن فکر کن..... همیشه مثبت  
اهمییت نده فقط رو خودتو زندگییت متمرکز باش  حرفای بقیع رو بنداز پشت سرت  جلوشون بخند و ج ...

اره ولی بخدا نمیشه مثلا میگه فلان کارو کن فلان جا برو میگم چشم نمیرم کلی پیگیری میکنه مطعن شه اون کارو کردم یا نه نکرده باشممم هزار تا سوال جواببم میکنخ که چرا نکردی

خیلی بهش رونده اما یاسیاست جلو برو که شوهرتم کنارت داشته باشی  

مثلا برات لباس گرفت میگفتی ممنون خیلی زحمت کشیدین اما کاش به خودمم میگفتین بیا 

بعد دیگه لباسارو نپوش بگو رنگش بهم نمیاد یا سایزم نیستن واینا بزار بفهمن که دوست نداشتی 

همه شو امتحان کردم همه شو اصلا مغزش از فولاده هیچی رو قبول نمیکنه

من اوایل روزی دوبار بااااید میرفتیم سر میزدم پیش از طهر و یا بعدظهر و یا بعد از شام   

اگه نمیرفتم به دختراش و فامیل و شوهرم گلایه که چرا نمیاد حالا اگه دو روز میشد نمیرفتم ولی دیدم نمیشه نرفتم دیه الان شاید ۱۰ روزی یبار اینم خواهرشوهرم بیاد زنگ بزنه برم اینم اصلا به جز سلام و خدافظی حرفی بین منو و مادرشوهرم ردو بدل نمیشه 

کافیه هدف داشته باشی!اون وقت دنیا،به اختیارِ تو می چرخه.تو یک حرکت کوچک کن،گردش دومینو شروع میشه.

قبل ازدواج روشون شناخت نداشتین؟

نه زیاد گفته بودن مادرش خیلی دخالت گره و با عروس بزرگش روز خوش نداده ولی چون پسره خوب بود مامان بابام گفتن مهم پسرس و تو میخوای با این زندگی کنی

ولی انقدر که این مادر شوهره اهل خونه اینو اون چتر شدنه بعید میدونم بزاره تو خونه خودمون یه روز خوش داشته باشیم 

یک سره میگه شام دعوت کنیم شام بریم شام بیاییم اخه کی تو ایت دوره زمونه اینجوری زندگی میکنه روانی شدم عهههه😭😭😭

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792