بهم تو ایتا پی داد امروز ک بیا باهم اشنا شیم
من قصد مزاحمت ندارم، من قصدم خیره
گفتمش چن سالتع گف ۱۸گفتم تو خیلی بچه ایی ب فکر ایندت با ش منم قصد اشنایی ندارم چون اولیتم هدفمه و...
بعد میکف ن بذار اشنا شیم
هعی میکفتم نه بعد اون سر حرف اولش هعی برمیگشت
بهش گفتم طرز فکرامون بهم نمیخوره منم هنوز ب سنی نرسیدم ک بخوام ب ازدواج فکر کنم
گفتم نمیخوام خانوادم اعتنادشونو بهم از دست بدن و از این حرفا
بعد گف ک من صبر میکنم تا بزرگ شی گفتمش نمیخوام عاقا من نمیتونم اصلا هم نظر هم عقیده و... نیستیم و من نمیخوام
بعد طرف از بابامم مذهبی تر درامد، بهش گفتم من هنچین طرز فکری رو نمیپسندم ولی هعی اصرار میکرد
بعد بلاکش کردم😑🙂🙃بنظرتون چی باید بهش میگفتم؟