من اصلا تمایلی به رفت و امد ندارم چون می دونم قصدش فضولی کردنه و آرامشمو بهم میزنه، یه مدت خونمو عوض کردم و این خونه ی جدید نیومده بود، انقدر به مامانم گفته بود پسرم دلش برای دختر عمش تنگ شده گریه می کنه بریم بازی کنیم ، انقدر مامانم طفلی گفت که گفتم باشه آخر هفته بیاین، بگو آخه تو که از هر حرف من ناراحت میشی و به خودت میگیری چرا پا میشی میای خونم
چ بچه ها بعضی وقت ها فکر می کنم چقدر زن داداش احمقی بودم خواهرر شوهرم با شوهرش و بچه هاش میو ...
کارشون درست نبوده اونا، ولی الان این مشکلش این بوده که من می خوام بگم خونم بزرگه، خب ابله تو اومدی خونم، داری می بینی چقدره ، بزرگ و کوچیکشو به چشمت می بینی چرا من باید بخوام در مورد اندازه خونه حرفی بزنم
نه خونه ی من که ۹۰۰ متر نیست، ولی برای وی پی ان لازمه آنتنش قوی باشه ، حدودا ۱۵ متر که ...
نمیدونم گلم ولی من ولی فای ایرانسل دارم نوعشو نمیدونم با حیاط دو طرف حساب کنم طول خونه ۲۵ متره وسط پذیرایی گذاشتم کلا جوابگوه ،ولی اون چرا ناراحت شده😁بعضیا به خودشون میگیرن
دوست داری کلا نیاد قطع رابطه کنه سال به سال داداشت و نبینی ؟ خب همه که معصوم و پاگ نیستند باز دمش گ ...
آره واقعا از خدامه، چون برای فضولی یا کمک گرفتن فقط من میشم فامیلشون، اگر بخواد خونه بخره من باید دست به جیب بشم، ماشین بخره همینه، برای زنش ماشین ثبت نام کنه همینه، تولد بچشو می خواد بگیره من باید پول باغ رو بدم، کادو هم بدم …برای همشون هم مامانمو میندازه وسط، خودشو میزنه به بدبختی و گریه و مشکل داشتن که مامانم دلش بسوزه منو بذاره تحت فشار
آره واقعا از خدامه، چون برای فضولی یا کمک گرفتن فقط من میشم فامیلشون، اگر بخواد خونه بخره من باید دس ...
سلام مونا جان خوبی عزیزم؟دخترت چطوره؟ ببخشید ولی چه زن داداش دیوونه ای داری خوشش میاد ماجرا درست کنه.راهی نداره جز اینکه جز برا مواقع ضروری دیگه باهاش در ارتباط نباشی
بدترین کار همراهی و حمایت این آدمهاست چندبار جلوش وایسین تا حد و حدود کار دستش بیاد چه دلیلی داره به ...
از هر ۱۰ تا مورد دو سه تاشو انجام میدم، اونم مامانم انقدر زنگ میزنه گریه می کنه یا حالش بد میشه، فشارش میره بالا که می ترسم اتفاقی براش بیفته انجام میدم
پس همون دوری و دوستی بنظرم اول مامان تون رو روشن کنید که اینقدر تحت تاثیر این خانم نباشه بعد کارتون ...
به مامانم هزاربار گفتم، ولی مثلا صبح داداشم زنگ میزنه با لحن داغون و خسته، مامانم میپرسه چی شده ، مشکلش رو میگه و تا چند روز همینه، آخرم میگه اگر مونا می خواست می تونست به داداشش کمک کنه