خواستگارم پیام داد و جواب رد داد😭

مرسی گلم 💗💗

عزیزم تهران هستین؟

حتما نگاه می‌کنه عزیزم

فقط شما هم باید تلاش کنید

اون گروه جهادی که بهتون معرفی کردم خیلی می‌تونه کمکتون کنه

فقط صبر داشته باشین💚

سلام عزیزم تهران هستین؟

کسی از سوره مریم حاجت گر فته؟

منم همین توام و مجرد

خوشبحالت حداقل استخدامی قبول شدی

میشه بگی چه منابعی خوندی؟

من چند روز پیش رفتم یه اداره بعد یه اقایی شمارمو بابت کارم گرفتم بعد چند روز پیام داد مجردی گفتم اره بعد یه هفته شمارمو داده بود خواهرمش اونم زنگ زد گفت ملاک هاتو بگو گفتم الان نمیتونم یه وقت دیگه زنگ بزنید بعد چند روز اون اقا بهم پیام داد استخاره گرفتم خوب در نیومده 

همه خواستگارم از یه طریقی میرن خیلی خواستگار دارم ولی به ازدواج ختم نمیشه

میتونین بگین الان طرز صحبت و رفتارتون به چه شکله ؟ هنوز هم احساستتون رو بروز نمیدین؟ این جوری که ادم خودش رو مشتاق نشون نده خوبه ولی یه جاهایی ادم دلش میخواد به طرفش محبت کنه ، قربون صدقش بره و....اون وقت باید چی کار کرد ؟

چ بی ادب اصن احتیاجی ب این حرف نبود..همینطور میگف شرایطمون باهم اوکی نیس

گفتی الان نمیتونم وقت ندارم بهشون بر خورد

اینجور مواقع باید همون لحظه حرف بزنی

منم زخم خورده ام

خیلی با حرفت موافقم تجربه کردم 

چند روز پیش خودم ی خواستگار خیلی خوبمو و موقعیت عالی داشت رد کردم چون کنارش حالم خوب نبود با اینکه همه چی داشت عالی پیش میرفت خودم نخواستم ادامه بدم چون حالم از درون خوب نیست افسردم الان فقط دوست دارم رو خودم کارم کنم ب اهدافم برسم ببین اینکه حالت با خودت خوب باشه سرگرم اهدافت باشی رو اعتمادبنفست کار کنی خیلی زیاد تاثیر داره رو ازدواج من تجربه کردم ب کرات 

من ی خواستگار داشتم خیلی مشتاق بود دیگه داشت ب نامزدی میرسید رابطمون ولی من علاقه نداشتم بهش گفتم نه اونم درجا گفت اتفاقا نظر منم همینه😐با اینکه میدونم نظرش این نبودااا خیلی عجله داشت نامزد کنیم میگفت من تصمیمم و گرفتم ازدواج کنیم تا من گفتم نه سریع دست پیش گرفت البت من از سمت پسر این رفتارو نمیپسندم 

عزیزم ۱۲ ساله ازدواج کردیم همیشه با احترام باهم صحبت میکنیم تا حالا نشده حرف توهین امیزی با هم بزنیم ..اره دوران عقد اینجوری نبود که محبتی نداشته باشیم اتفاقاً چون خونمون نزدیک بود تقریبا روزی نبود که همو نبینیم هر شب تقریبا میومد منو میدید منم معمولا جمعه ها میرفتم خونشون ولی شب اصلا بک بارهم نموندم مثلا طوری رفتار میکردم که فکرنکنه حالا که عقد کردیم دیگه همه چی تمومه ولی درعین حال قربون و صدقه هم داشتیم

درحال حاضر هم ایشون بیشترازمن محبت میکنه قهرم کنیم یکبارم من پیشقدم نشدم دیگه عادت کرده وظیفشو خوب بلده خخخ

من چند ماه پیش اینجوری شدم ببین قشنگ درکت میکنم سنم بالاس میفهممت

همش فک میکنم چرا؟چی کم بود ؟اینکه خوشش اومد پسندید گفت تفاهم داریم بزور رفت خونشون مادرش کشید بردش چی شد یهو رفت پشت سرشم نگا نکرد مادرشم بعد چند روز زنگ زد با ی لحن بد گفت خوشبخت باشن 

هی اینا تو ذهنم مرور میشه و خیلی من ناراحتم