اسی منم سنم بالا بود چهره زیبایی نداشتم ولی خدای اعتماد بنفس بودم واسه همین خواستگار زیاد داشتم ولی قبول نمیکردم
دوتا از خواستگارام اوضاع خوبی داشتن ولی اونا منو نپسندیدن با اینکه من خیلی راضی بودم ، خیلی ناراحت شدم تا چند سال ناراحت و افسرده بودم ولی به روی خودم نمی آوردم تا دوست و آشنام متوجه نشن
بعد چند سال یهو از غیب یه خواستگار توپ اومد هم خیلی خوشگل و خوشتیپ بود هم شغل خوبی داشت بعدش دیدم طرف خیلی خفنه خودمم هم رفتم عمل های زیبایی خوشگل کردم الان با اینکه خانه دارم و همسرم وکیل
ولی یه اعتماد بنفسی گرفتم که نگو
عزیزم زندگی آدم یهو از این رو به اون رو میشه توروخدا سخت نگیر
فقط اعتماد بنفس همین