منک وااااقعا جون ب لب شدم خانواده ی مامان من خیلی رو مخن .مامانم خیلی بهتره
من اصلا با ادم مذهبی مشکلی ندارم و اتفاقا انرژی میگیرم ازش ولی اینا نه رو مخن گیر میدن خیلی
من تیپم کاملا ازاده ارایش میکنم ابروهامم دخترونه مرتب میکنم
ولییییی واسه هرکدومش حرفا شنیدما زجر کشیدما
کلا مشکل من بیشتر اینه مثلا تو یه مهمونی ای چیزی هستیم و خانواده مامانم هستن بیشتر از اینکه خوش بگذرونن همش میگن فلانی فلانجور لباس پوشیده بود فلانی تو عروسی جلو داماد رقصید فلانی ناخون کاشته بود و سه ساعت راجب اینکه غسلت قبول نمیشه با ناخون حرف میزنن .فلانی دماغشو عمل کرده ببین من اینجا میگم اون اگ زشتتر نشددد مگ دکترا از خدا بیشتر بلدن .
فلانی عکسشو استوری گزاشته اخه مگ زنم عکسشو استوری میکنه و...
کل مهمونی بحث سر اینه ک کی چیکار کرد بخدااا خسته شدم گوشام کز کز میکنه.یکی میخاد مثلا یه عمل زیبایی بکنه اینا بیشتر حرفشو میزنن و پیگیرشن تا خودش..یا همش بحث سر حجابه همش ب من نصیحت میدن و یه بهونه ایم میدن دست مردا ک مرد نفسش عاجزه زن باید رعایت کن مرد طبیعتشه دست خودش نیس نمیتونه کنترل کنه ...اصلا ادم مذهبی نباید حرف بقیه و بزنه و گناهشو بشوره ک
یا تو عروسی خاله ام هجوم اورده بود ک ارایشگاه رفتی بگو ارایش ملایم بکنه ها شبیه زن میشی هاااا .یا میگه لباس باز تو عروسی قشنگ نیس چندشه ادم بدنشو بریزه بیرون واسه عقد دخترعمم میخاستم ناخون مصنوعی بخرم خالم مسخرم میکرد ک 2 ساعت میری جشن ناخون واسه چیه ب هرکی بگی میخنده
بیشتر از اینکه مذهبی باشن خیلی دخالت کن و تو . برو هستن معذرت میخام
بارها جوابشونو با حالت تند دادم ولی مامانم بعدا دعوام میکنه ک ادب نداری و فلان و...
فکر میکنن هیششششکی تو دنیا از اونا بیشتر نمیدونه