پارت یکی مونده به آخر
دوستان
سر دعوایی ک شد بهم گفت ک جبران میکنم
خلاصه من فکر کردم جمعه هفته پیش قراره ک
برای من وقت بزاره و از دلم در بیاره
(اخه ما جمعه ها پیش همیم و بیرون میریم )
ولی به روش نیاورد و جمعه اش رو خوابید و مهمونی رفت
بعدشم قرار شد جمعه این هفته پیش هم باشیم ک
امروز حرفایی زد ک کات کردیم
امروز داشتیم صحبت میکردیم ک
گفتم دستم خالیه بعد بهم گفت برو سر کار 😳
بعدشم گفت خرجا بالاست میدونی هزینه اسنپ و اینترنتت چقدره
در صورتی ک حساب کردم تو این ماه کلا ۳۵۰ هزینه من شده
منم ناراحت شدم و گفتم چرا منو مثال میزنی خودتو مثال بزن
چقدر خسیسی
اونم گفت جدی نگفتم و شوخی کردم
ولی من خیلی ناراحت شدم
شوهرم قبلا خیلی دست و دل باز بود ولی الان ۲ماهه اصلا
خرجی برام نمیکنه منم درکش کردم
ولی دیگ خیلی داره خساست میکنه
خلاصه تلفن رو قطع کردم و
بعد از ۸ ساعت بهش زنگ زدم گفتم
کجایی ک تو ۸ ساعت نتونستی به من زنگ بزنی
گفت کار داشتم
اخه مگ میشه نتونه دو دقیقه وقت بزاره و از من خبر بگیره
بعدشم گوشی قطع کردم و کلا باز خبری ازش نشد
بعد ۲ ساعت یعنی ۱ شب زنگ زدم
گفتم دوباره ک غیبت زد
گفت
خواستم تنها باشی آروم بشی 😤😳
اخه مگ میشه منو بزاره تو حال خودم و خود به خود آروم بشم
دیگ من نتونستم جلو خودمو بگیرم
کل دق و دلی های این مدت رو رو سرش خالی کردم
هر کی تو دلم مونده بود رو گفتم
اونم گفت حتما جذاب نیستی ک من ازت فاصله میگیرم
گفت همش پشت تلفن ویز ویز میکنی
بهم فحش داد
گفت تو خیلی حساسی
دیگ باهاش حرف نمیزنم ک تو ایراد نگیری ازم
بعدشم منم گفتم اگ از نظر تو جذاب نیستم
برای خیلیا دیگ جذابم
ازم بدت میاد یا منو نمیخوای بگو هر چی زود تر خودمو راحت کنم
اونم فحش داد و قطع کرد
بعد چند دقیقه ک آروم شدم و فکر کردم
بهش زنگ زدم و
گفتم من هیچی ازت نمیخوام فقط بیا توافقی جدا شیم
اونم گفت خفه شو
دوستان من دیگ واقعا نمیخوام باهاش باشم
خیلی دوسش دارم
ولی نمیتونم دیگ دلمو باهاش صاف کنم