2777
2789
عنوان

مادرم خودکشی کرد

761 بازدید | 34 پست

یه ماه پیش بیمارستان بستری بودم

بدحال واماده عمل احتمالی

مامانم چن سالی هس درگیر افسردگیه

توبیمارستان دایم کنارم بود و بااینکه حال جسمیم خوب نبود ومن عصبانی ازینکه چراهمش داره درمورد حال خودش حرف میزنه

عصر روز سوم

بهش گفتم بروخونه استراحت کن همسرم امروز پیشم میمونه

قرارشد بابام برام ابمیوه بیاره چون نباید غذامیخوردم فقط مایعات

همسرمم بره شهرمحل کارش

مادرمم تافرداش توخونه استراحت کنه

خدابه رومون خندید ورفتن همسرم کنسل شد

نزدیک شب بود

به بابام گفتم رضایت شخصی بدیم برومامانو ازخونه بردار بریم یه بیمارستان بهترعمل بشم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خدا کنه دختر منم بعداز من ازین تاپیکا نزنه توضیح بده😢

خب نکن شاید دخترت بعد تو دوام نیورد اونم خدایی نکرده خودکشی کرد

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

مامانم تلفنشو جواب نمیداد کم کم داشتم نگران میشدم ولی چون همیشه گوشیشو یادش میره سعی میکرد نگران نکنم خودمو


نیم ساعت بعد بابام زنگ زد زارمیزد گف عملتوکنسل کن مامان خوب نیس

وتلفنو قط کزد

فک کزدم تموم کرده

زار میزدم

سرمو ازدستم کشیدم

همسرم به زورگرفته بودمنو ک کاری نکنم

گفتم نکنه از غصه من سکته کرده توخواب

فقط جیغ میزدم

بابامم دیگ جواب تلفن نمیداد

هرجوری بود رضابت دادمو وخودمو رسوندم بیمارستان مامانم

رسیدم بالاسرش هوشیاری نصف نیمه داش

ولی زنده یود

منودید گریه کرد گف توچرااومدی مگه تو مریض نبودی

گفتم نه خوب شدم مرخصم کزدن(الکی گفتم ک حالش بدترنشه

توچیشدی

سرشو اورد جلوتر گف قرص خوردم میخواستم تمومش کنم

جراتشو ندارم نمیکنم  وگرنه حوصله زندگی ندارم تا الانم اضافه بود

تو دیگه الان فقط مسئول زندگی خودت نیستی 

در قبال دخترت هم مسئولی 


خیلیاز ماهاداریم توی سختیو رنج و مشکلات زندگی میکنیم ولی به خاطر مسئولیتی که در قبال بقیه داریم تحمل میکنیم 

وگرنه خودمون رو خلاص میکردیم


کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

مامان من زنده اس

ولی انگارمن دیگ مردم

هرروز عصر نیم ساعت میخوابم خسته کوفته بدوبدو خودمو میرسونم خونش اگ یه ثانیه دیرجواب بده فک‌میکنم قراره جنازشو ببینم

خودش میگه نمیتونم جلوی خودموبگیرم ممکنه بازم‌خودکشی کنم

عمل منم واجبه ولی نمیتونم برم عمل کنم میترسم تنهاباشه مامانم


کارهرشبم گریه اس

اگ بمیره چی

منم میمیرم

زندگی بدون مامانم برای من هیچ معنایی نداره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792