2777
2789


قبلا می‌گفتم نه همش حس وابستگیه 

بعد وقتی باهاش آشنا شدم و دیدم چقدر اهمیت می‌ده چقدر براش مهمم فهمیدم عشق وجود داره

من بار اولم نبود با پسری وارد رابطه می‌شدم 

قبلا هم یکبار با یه نفر آشنا شده بودم که وانمود می‌کرد به عشق

می‌دونستم دروغ می‌گه و هر کاری می‌کنه برای نگه داشتنمه

اما وقتی با این شخص آشنا شدم تازه فهمیدم که احساس واقعی چطوره

منو می‌پرستید

نمی‌زاشت آب توی دلم تکون بخوره

چرا خب اخلاق بد هم داشت زود عصبانی می‌‌شد و وقتی عصبانی می‌شد نمی‌فهمید داره چی می‌گه ولی به جز این همه رفتاراش عشق و نشون می‌داد

درسته هیچ وقت مستقیم نگفت دوستم داره ولی از چشماش معلوم بود

اوایل فقط دوتا همکلاسی بودیم که با همدیگه لج می‌کردیم

بعد دو تا دوست عادی شدیم

بعد تبدیل به چیزی شدیم که خودمونم نمی‌دونستیم چیه

گاهی بیشتر از دوست گاهی کمتر

گاهی دشمن گاهی عاشق

ولی توی همه این لحظه ها حواسش بهم بود

حالم که بد بود هیچکس نمی‌فهمید جز اون

بعد یه مدت حرفاش بو‌دار شد

دو پهلو صحبت می‌کرد

جوری صحبت می‌کرد که دوستا صحبت نمی‌کردن

جوری نگاه می‌کرد که بقیه نگاه نمی‌کردن

من دختریم که خوشم نمیومد پسرا باهام گرم بگیرن

اگه متوجه می‌شدم یه پسری بیشتر از حدش پیش می‌ره یا بهش گوشزد می‌کردم یا خودمو سرد نشون می‌دادم 

ولی اون فرق داشت

نگاهش ناپاک نبود

وقتی نگاهم می‌کرد توی چشماش هوس نبود

تمنا و خواهش نبود

چشماش برق می‌زد

یه جوری نگاه می‌کرد

تا قبل از اون متوجه نشده بودم که چشما چقدر می‌تونن قشنگ باشن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

هر چقدر از نگاهش بگم کم گفتم

انگار آسمون شب بود

برق چشماشم مثل ستاره ها بود

زیبا ترین نگاهو داشت

منم دوستش داشتم و می‌دونستم که این یه هوس نیست

وقتی اولین رابطه رو تجربه می‌کنی یه هیجان خاصی همراهش هست

همه رفتارات از روی هیجانه ولی این اولین رابطم نبود خیلی نسبت به سرد تر شده بودم و می‌ترسیدم از این که وارد رابطه بشم

به مرور سعی کرد خودشو نزدیک تر کنه

معلوم بود که دوستم داره

می‌دونستم

چشماش داد می‌زد

ولی من می‌ترسیدم

توی موقعیتی نبودم که وارد یه رابطه بشم

زخمام تازه خوب شده بود

سعی کردم از خودم برونمش

می‌ترسیدم یه بار دیگه یه فردی رو وارد زندگیم کنم

لین ترس همیشه با ما دخترا هست که نکنه بخواد سو استفاده کنه 

نکنه کار بدی می‌کنم

بچه ها ببخشید از قبل تایپ نکردم یهویی به ذهنم رسید بیام و بگم

زود زود بزار

من کم تحملم

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

یه گل خوشگل لایکم  کنه تا برم نهار بعد بیام بخونم مرسی 

ﺑﻪ ﺧﺮﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ۱ ﺗﺎ ۹ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﯿﮕﻪ : ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﯿﺸﻤﺮﺩﻥ😐👍 ﻣﻨﻢ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺷﺪﻡ میفهمی ؟؟؟ قربانی 🙈😂️ 

به مرور چتامون بیشتر شد

شبا در مورد هر موضوعی صحبت می‌کردیم

گذشته کودکیش آرزوهاش

باورم نمی‌شد انقدر یه نفر می‌تونه شبیه من باشه

ورژن پسرونه خودم بود

خاطراتش طرز فکرش رفتارش مدلش همه چیزش مثل من بود جوری که اوایل فکر می‌کردم حتما داره شبیه سازی می‌کنه وگرنه این همه شباهت عجیبه

بعدا دیدم نه

واقعا خودمه

خلاصه ما صمیمی تر می‌شدیم و صحبتامون بیشتر می‌شد

شبا تا صبح صحبت می‌کردیم و صبح وقتی توی دانشگاه از کنار هم رد می‌شدیم حتی همو نگاه هم نمی‌کردیم

یادمه که وقتی رد می‌شد چشمامو می‌دزدیدم ازش که چشم تو چشم نشیم

اما همیشه ردیف اول می‌شست به مرور به جایاین که حواسم پی درس باشه پی اون می‌رفت

وقتی سوال می‌پرسید از استاد گوشام تیز می‌شد

وقتی می‌خندید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز