2777
2789
عنوان

اعتیاد و خیانت ( درخواست طلاق )

205 بازدید | 15 پست

من الان 23 سالمه 

پسر عموم 30 سالشه 

من 12 سالگی ب عقد پسر عموم در اومدم 8 سال نامزد موندیم تو این 8 سال این یکبارم ب من محبت نکرد ولی لفظی می‌گفت دوستم داره 

20 سالگیم ک دیگه تصمیم گرفتیم عروسی کنیم و بریم خونه خودمون دقیقا یک هفته ب عروسی من تو اینستا دیدم دوستاش استوری گذاشتن .تولد ی خانم سن بالاست و شوهرمم کنارشه دارن باهم کیک میبرن 

فقط خدا می‌دونه من اون شب چ شک بزرگی بهم وارد شد 

همه چیز برام گنگ بود 

جهیزیه چیده شده تالار رزرو شده لباس عروس همه چیز آماده یهو دیدم این با یکی دیگست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد من همون لحظه زنگ زدم بهش جواب نداد

رنک زدم مامانش گفت امکان نداره مطمینی همچین چیزی دیدی 

باباش که میشد عموم گوشیو گرفت گفت صد در صد دارن دشمنی میکنن باهامون 

گفتم با زنه داشت کیک میبرید خودم دیدم گفت من فردا اینو میارم جلو پدر و‌مادرت بیوفته ب دات بگه گوه خوردم 

گفتم ب چ دردم میخوره گوه خوردنش چجوری تونست خیانت کنه 

من دو شبانه روز گریه میکردم از اونم خبری نبود اصلا

بعد دو روز زنگ زد جواب ندادم انقدر زنگ زد تا آخرش برداشتم برگشت گفت باهام دشمنی کردن مست بودم نقهمیدم مگه عقلم کمه 1هفته ب عروسیم این کارو بکنم 

هزار جوره قول و قسم های سنگین ک همچین چیزی نبوده 

من بی ناموس نیستم من ل.ا.ش.ی نیستم و...

همه بهم گفتن اگه اولین بارشه بهش ی فرصت بده 

منم قبول کردم و عروسی گرفتیم 

دقیقا ی هفته بعد عروسی ب گوشیش پیام اومد عشقم امشب نیا من پریودم 

من دیدم گفتم این چیه زد گوشی شکست 

بعدش گفت با من دشمنی میکنن زندگیم خراب کنن من بهت ثابت میکنم 

اون زن 43 سالشه ب من نمی‌خوره اون پسرهاش 25 سالشونه

ب من وعده داد که ثابت می‌کنه 

من احمق دوباره موندم 

تا یک ماه از عروسیم گذشت 

ی شب از بالکن دیدم ماشینش جلوی دره انکار خودشم تو ماشینه 

زنگ زدم گفتم چرا نمیای خونه گفت برن در باز بشه با دوستم میرم طبقه پایین (همکف خالی بود )نیم ساعت دیگه میام بالا 

من از آیفون نگاه میکردم ببینم کدوم دوستشه این دید من بیخیال بشو نیستم آخرش دستشو گذاشت رو دوربین آیفون ک من نبینم کی میخواد از ماشین بیاد پایین

من سریع رفتم سمت بالکن دیدم ی زن داره از ماشین پیاده میشه 

دنیا روی سرم خراب شد

تا برم پدرشوهرمو از طبقه وسط صدا کنم اون‌ زنه فرار کرد

شوهرمم انکار کرد ک توهم زدی 

انقدر فشار عصبی روم بود و دیدم قبول نمیکنه از حرس با چاقوی اشپزخانه خط های عمیق انداختم رو دستم  ولی اون انگار ن انگار 

دستم ۶۰ تا بخیه خورد 

پدر شوهرم منو برد بیمارستان 

از اونجا اومدم خونه بابام 

فرداش زنگ زد گفت اون دوست دختر دوستم بود اومده بود اسنپ بگیره بره هزار تا قسمممم سنگین خورد گفت بیا بریم مشهد قسم بخورم ک همچین چیزی نبوده 

منم انگار دلم می‌خواست حرفاشو باور کنم باهاش رفتم مشهد


بعد از اون ۵ بار دیگه مچشو گرفتم و هی بخشیدم و اون وقیه تر شد 

الان یکساله خونه بابامم 

وکیل گرفتم اما کاری نتونسته بکنه انگار خیانت دلیل برای طلاق نیست مگر اینکه شاهد داشته باشی 

حالا شنیدم ک ب شیشه اعتیاد پیدا کرده 

بنظرتون درخواست طلاق بدم و بگم شیشه میکشه زود تر تموم میشه


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز