دوستان انقد دلم گرفته چون نه کسی ب حرفام گوش میده و ن کسی درکم میکنه میخوام مشکلمو ب شماها بگم راهنمایی و کمک نمیخوام چون خیلی از خودم ناامیدم حس میکنم ی بی عرضم ک باید بسازه با همه چی فقط نیاز ب همدردی و دلداری دارم
بگو عزیزم
اول باید در مورد خودت اینطوری نگی بعد
من هستم
میخوام بستری بشم از بس نمیتونم تحمل کنم
بگو گلم
من تو سن 15 سالگی عقد کردم اون موقع اصلا فکرم و عقلم کار نمیکرد و اینکه خونه بابام خیلی برام بد بود برا فرار ازدواج کردم الان دوساله عروسی کردیم ولی شوهرم خیلی اذیتم میکنه
با اجازه استاتر دوستان ختم دسته جمعی سوره یس هست به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج وبرآورده شدن حاجات همه ان شاءالله
چهل نفر، فقط همین امروز ،نفری یه بار
لطفا هرکس مایله سهیم بشه لایک کنه
تانیمه شب هم فرصت هست بخونیم
التماس دعا ان شاءالله همه حاجت روا بشیم
ی بچه ی ساله دارم حس میکنم بیش از حد کم اوردم نمیتونم دیگه باهاش زندگی کنم هرروز مث سگ میوفتیم ب جون هم اعصابم دیگه نمیکشه از طرفی مامانم میگه حق طلاق نداری ما خونه خودمون راهت نمیدیم بابام اصلا خبر نداره زندگیم خراب حتی جرعت گفتن اینو ندارم چون میترسم کتکم بزنه
یعنی خیلی بلاتکلیف موندم واقعا نمیدونم ب کی بگم ب کجا پناه ببرم ب چ زبونی بگم خستم منم ادمم 😭دلم میخواد فرار کنم برم ی جایی
حالم از شوهرم بهم میخوره بخدا نمیخوامش از اولم نمیخواستم خر بودم خواستم از خونه بابا راحت شم از چاله افتادم تو چاه
کاش ی پشتیبان داشتم ی حامی یکی ک درکم میکرد امشب واقعا دارم دیوونه میشم میخوام سرمو بکوبم ب دیوار
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
