رفتم پیشش بهش گفتم بچگی کردم ببخشید
گفت تو منظور حرفت این بود تمام مشکلات زندگیت منم
گفت منو نابود کردی الان ی مرده ی متحرکم دیگه انگیزه ای نمونده برای اینده که بخوام تلاش کنم
کارشو میخواد جمع کنه پولشو بده به ما
من ی آنلاین شاپ داشتم که مامانمم کمکم میکرد
به مامانم گفته از وقتی شما دستتون رفته تو جیب خودتون رفتارتون با من عوض شده درصورتی که اینطور نیست
منم رو حساب این حرفش میخوام پیجمو کلا دیلیت کنم بیخیال درآمد بشم
در جواب اون خانم باید بگم بچه ها هم همون قدر گردن پدر مادر حق دارن ....درست نیست پدر مادر هر جور میخوان رفتار کنن .نمیگم بی احترامی کن .ولی اصلا تو مسائلشون دخالت نکن ...قاطع بگو خلا رفتاری خودتون رو با حرف من جبران نکنید ...هر جور صلاح خودتونه تصمیم بگیرید من چند ساله دیگه مهمون شما نیستم .
نه اینکارو نکنی ؟ دیدی گفتم .پدر شما فقط میخواد کارای خودشو توجیح کنه.زیر بار عواقب خطاهاش نره ...فقط با مقصر کردن دیگران خودشو توجیح کنه ...الانم میخوان جدایی خودشونو گردن شما بندازن ...
قاطع بگو مسائل شما به من ربط نداره .من چند سال بیشتر مهمون شما نیستم .و تمام.
بغض کن
گریه کن
براش هدیه بخر
به زبون خودت بگو بابا غلط کردم (ببخشید البته ) که دلش نرم بشه حواست باشه بغض و حاله اشگ تو چشمات باشه خیلی جوابه
تهش تهدیدشون کن بگو منو نمیبینید دیگه
از خوبیاشون برا هم دیگه بگو این خیییلی مهمه
مخصوصا مادرت ظاهرا خیلی دلش پره همش نصیحتش کن به ارامش سوقش بده
میتونی یه غذا خاص خوشمزه بپزی شبا براشون
تولدشون
سالگرد اذدواجشون
با روان شناسم حرف بزن.
یه روان شناس میگفت وقتی پدر مادر میخوان طلاق بگیرن وقتی بچه هاشون کوچیکن بچه ها خیلی آسیب میبینن دیگه فکر نمیکنن یا عقلشون نمیرسه که چرا پدر مادر باهم اختلاف دارن فقط خودشونو مقصر جدایی و دعوای پدر مادر میدونن ...
من مطمئنم این حس از بچگی روی شما مونده ...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
