من دخترم 1 سالشه و خیلی شلوغه
هر روز میرفت خونه بابام اینا و من یکم استراحت میکردم
پدرم اینا 1 هفته است
که رفتندشهرستان
و من خیلی دست تنهام
پدرشوهر. مادرشوهرم شام خونه ما بودن
موقع شام دخترم خیلی رو اعصابم بود
حتی همسرمم نگه نمیداره میگه من خستم برای تو بچه نگه دارم
شام خوردن خابیدن
منم عادت ماهانه هستم و شدید دل درد داشتم
گذشت خوابیدیم
پدر شوهرم 6:30 صبح بیدار شده
میگه پاشو صبحونه بده
پاااشوووووو
منم چون مواهام باز بود با تیشرت و شلوارک خابیده بودن
گفتم تو نه میفهمی پسر چیه و نه میفهمی عروس چیه
و بعدش قهر کرد میخاست بره نزاشتم
گفتم ببخشید
واقعا خیلی ناراحتم از همه کس
شوهرمم از من ناراحت شد
شب که اومد میخام بهش بگم
کاش خونمون یه جایی دورتر از اینجا بود
حداقل اعصابمون راحت میمونه؟
بگم بهش یا بده؟