ساعت9 شب زنگ زد میگ شام بیاین اینجا حالا از عصر ب خواهر شوهرم گفته شام بیاین خونمون
برگشته میگه غذام زیاد دوتا قابلمه بیاین اینجا منم گفتم ساعت هشت منو دیدی چیزی نگفتی داشتم میرفتم جایی الان نیستم گفت اهافک کردم خونه ای
شما باشین میرین بهتون برنمیخور دید شامش زیاد دقیقه نود گفته بیا