عزیزم به خدا توکل کن.
من خودم الان پدرم مریضه ورشکست شده.
هزار تا طلبکار و کلاه. بردار دور بر خونه پدریم هستن.
پدرم با عمل قلب بازی که کرد الان فراریه.
یه خواهر مجرد که قراره تو محلی ازدواج کنه که هر روز یه پلیس و یه مامور و یه طلبکار جلو در بوده.
مادرم تو سن ۵۲ سالگی یکماهه دیسک کمر گرفته دولا راه میره و دلش نمیاد خرج دوا و دکتر بکنه. و روز به روز داره بدتر میشه حالش.
خودم آزمون استخدامی دادم قبول نشدم اگرچه خودم کار با درآمد خوب دارم. زانوهام ساییدگی داره بخاطر کارم کمر درد زیادی دارم. یک ساله درگیر بیماری اعصاب به نام پانیک هستمو زندگیمو متلاشی کرده.
۱۲۰ میلیون پول همسرمو پارسال خوردن. خواهرم دوبار خودکشی کرد پارسال آمبولی ریه کرد و یک ماه بیمارستان بود.
خودم پر از مریضی هستم. پودر شدم از شدت فشار تو تین چند سال.
پدرم ازدواج اول ناموفق داشت و دو تا بچه از اون ازدواج که به ضرب و زور کتک مادرم مدتی نگه شون داشت. به مادرم گفت چون بچه ات دختره باید بندازیش و انقدر کتکتش میزد که وقتی خواهرم بدنیا اومد سر و صورتش کبود بود. به مادرم خیانت میکرد مدام. مادرم سزطان روده و معده و رحم داره. حتی پول نمیداد بره خودشو درمان کنه و یبار با لگد جلو در بیمارستان مادرمو انداخت پایین و پول نداد برای عملش و مادرم افتاد تو چاله و گل خیس شد رفتیم دوتایی طلاشو فروختیم و من به عنوان بزرگتر در ۱۵ سالگی رفتم امضا کردم مادمو بردن اتاق عمل. همیشه تنها میرفت عمل، همیشه من امضا کننده بودم. خب حالا برای دومین بار در عمر زندگی مشترکشون ، پدرم ورشکست شده. و الان مادرم کمرش خم شده خودم گیر زندگیم هستم و شاید میرفتم چند روز کمک حالش میبودم.
ولی با همه اینها من و خواهرانم با امید خدا داریم پیش میریم