سلام این داستان زندگی رو ک میخام تعریف دقیقا سه چهار روز پیشه ....عین واقعیت بخدا راس میگم کسیم میخاد قصاوت کنه یا ادعای پربازدید شدنم رو داره تاپیک رو ترک کنه لطفن
تو شهر ما البته محله ما نمیخام اسم شهرمونو بگم بعد ی بچه دو روزه ک بدنیا میاد مامانش با هربار شیر دادن احساس میکنه وزن بچش میره بالا مثلا روزی دو کیلو افزایش وزن داشته مادره میبردتش دکتر از کف پاش خون میگیرن
بعد تو محله ما ک اکثرا اشنان میگن ک دکتر گفته این ادمخواره نباید بزرگ و وارد جامعه بشه اینو از زبان مادر نشنیدم ولی زنای محله میگفته......بعد مادر و از بچه جدا کردن گذاشتن خونه مامان بزرگش ک مامانش طفلی دلش برا بچه نسوزه و شیر نده .......این بچه انقد بدنش قوی بوده ۱۳ روز زنده مونده البته با گریه کردن اینا😔😔 میگن پنبه رو به اب میزدن میکشیدن لب بچه با اون خیسی پنبه هم ی کیلو اصافه وزن داشته