شاید روزی به دردتون بخوره اکه کسی هست و حوصله داره بگه تا بنویسم
راجع به چیه؟
بگوجانم
بگو
منو لایک کنین بعدا بیام بخونم
بگو
بگوعزیزم
لایک
فقط کمی طولانیه حوصله کنید لطفاً
من زندگی سختی داشتم اونقدر که باعث شد تو سن جوانی موهای سرم سفید بشه و مشکلات دیگه به حدی رسیده بودم که از همه جا ناامید بودم به هر دری میزدم به روم بسته بود افسردگی گرفتم و به دنبالش مشکلات گوارشی شدید که گاهی از درد بیهوش میشدم و میبردنم بیمارستان
شوهرم رو شدیداً دوست داشتم ولی همیشه تو زندگیمون دعوا و ناراحتی بود و دخالت های خانواده همسرم که حتی نسخه طلاق برامون میپیچیدن
حتی سعی میکردن بچه های منو ازم دور کنن .من حق هیچ کاری نداشتم حتی نمیتونستم با شوهرم بدون نظر و اجازه اونا خرید برم اینم بگم که من تو ساختمان خانواده همسرم زندگی میکردم
نمیخوام پر حرفی کنم ولی لازمه بدونید شرایط من چی بوده ..
تو یه دوره بعد از تولد بچه ام به قدری ضعیف شده بودم که اطرافیانم فکر میکردن یه بیماری سخت دارم در حالی که سالم بودم و تمام مشکلات من روحی بود
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
