2777
2789

سلام  دوستان این و برای کسایی مینویسم که این مشکل و دارن و منمتوجه میشم جه زجری میکشن و هیچکس درکشون نمیکنه... 

من خودم روزها وقت گذاشتم ولی مطلب به درد بخوری که از این کابوس نجاتم بده پیدا نکردم امیدوارم به دردتون بخوره.

هیچ ارتباطی به بیماری روانی و اسکیزوفرنی و....نداره من زندگیم از هم پاشید بخاطر این صداها یک سال دکتر رفتم و چند ماه پیش مشاور هیچکس باورم نمی کرد تا اینکه دوربین گذاشتم تو خونه و فیلم گرفتم سیاهی ای که از جلوی دوربین رد میشد و دوربین سیاه سفید میشد و هنگ میکرد اما بازهم اطرافیان میگفتن بخاطر ایراد دوربینه ولی خانم مشاوری که پیشش میرفتم محکم پام وایساد و گفت مشخصه که یه چیزی.... و گفت تو سلامتی و دارو هایی که بخاطر خانواده میخوردم و قطع کرد.

این صداها ماورایی هستش من چند سال میشنیدم اوایل فکر میکردم با خودم و ذهنم حرف میزنم ولی بعد کم کم متوجه شدم اینجوری نیست... دیگه صداها کمکم واضح تر شد.انگار کسی کنار گوشم اسمم و صدا میزد.بعد از داخل حمام یا هر جای دیگه بعدم بهم حضورشون و فیزیکی با جا به جا شدن وسایل حتی دزدیدن اونا نشون دادن...جالبیش اینجاست چند بار بهم در مورد اطرافیان چیزایی گفتن که واقعیت داشت...الانم بعد چند سال  گاهی میبینمشون مثل سایه و سیاهی اما دیگه عادی شدن برام.اینم بگم من خیلی مذهبی نیستم و نبودم...

بچه ها لطفا به هیچ وجه بابت این مسئله به دعا نویس و.. مراجعه نکنید.فقط و فقط دعا و قران و نماز بر عکس چیزایی که به ما گفتن اونا با بسم ا... دور نمیشن و به شما هم وانمود  میکنن که قران و...فایده نداره اما من از عصبانیت و فحاشی هاشون متوجه شدم که اثر داره مخصوصا سوره یاسین... و نکته بعدی اینکه به هیچ وجه ازشون  نترسید و توکلتون به خدا باشه اونا هم مثل ماها دین و مذهب دارن که اونایی که این کارو میکنن شیاطینشون هستن ... عزیزانی که داخل خانوادشون الکی و بیخودی دعواست حالا با همسر یا حتی پدرو مادر.. گاهی دو طرف خیلی عجیب با بهانه های مسخره درگیر میشن و کار به جدایی میرسه... دقیقا مشکل اینجاست.

ممکنه سحر دلیل اومدن اونا به زندگیمون باشه اما راه درست کردنش فقط خدا و اهل بیت و قران هست 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اره.درسته.منم یه مدت دچارش بودم.دوران مجردیم..ازوقتی ازدواج کردم خیلی کمتر شدهکمتر میبینمشون...بعضی وقتا سایه سیاه لای در میبینم یا بعضی وقتا تو خواب اذیتم میکنن ازخواب بیدارمیشم انگار تکونم میدن...ولی دیگه مهم نیس اهمیتی نمیدم و خودشون میرن

اره.درسته.منم یه مدت دچارش بودم.دوران مجردیم..ازوقتی ازدواج کردم خیلی کمتر شدهکمتر میبینمشون...بعضی ...

من بعد اینکه اون زن از خدا بیخبر دعا خورم کرد اینطوری شده بودم .انگار یکی کنار گوشم حرف میزد

خداروشکر حساب پس داد و دامادش گفت دخترتو نمیخوام

یعنی به خاطر این بوده که از اون خونه رفتید ؟

توخونه پدرمدک بودم اونجام مستاجر بودیم.شبایی ک از خوابگاه میومدم خونه خواب نداشتم.یه شب ک 4تابودن 3تاشون دورم وایساده بودن یکیم مث حاجی فیروز دایره میزد دورم میچرخید میخندیدن ولی صدا نداشتن چهره نداشتن فقط سفیدی چشم بود ازشون.یشبم وقتی خواهر کوچیکم بغلم خوابیده بودوقتی دیدم خوابش برده برگشتم به پهلو دیدم ازپشت زد به شونم منم فک کردم بیدارسده برگشتم دیدم یه سایه سیاه زیر پتو خووووور میکشه زهرم ترکید پاشدم نشستم دیدم نیس رفته.تاصب برقو خاموش نکردم...بعد ازدواجم هستن ولی خیــــــــلی کم

من بعد اینکه اون زن از خدا بیخبر دعا خورم کرد اینطوری شده بودم .انگار یکی کنار گوشم حرف میزد خداروش ...

شاید باورت نشه ولی عزیزترین ادم زندگیمم باهامون اینکارو کردچون از زندگیمون خوشش نمیومد..برامون طلسم موکل دار گرفته بود..رابطمون واقعا داشت نابود میشد تا فهمیدیم و باطل کردیم

توخونه پدرمدک بودم اونجام مستاجر بودیم.شبایی ک از خوابگاه میومدم خونه خواب نداشتم.یه شب ک 4تابودن 3ت ...

خوب همون دوران هم تو خوابگاه نبودن؟ 

پس کلا خونه جابجا بشه این مشکل ممکنه برطرف بشه

توخونه پدرمدک بودم اونجام مستاجر بودیم.شبایی ک از خوابگاه میومدم خونه خواب نداشتم.یه شب ک 4تابودن 3ت ...

اون هیبت بدون چهر رو منم دیدم.

سال ۱۴۰۰ بود فکر کنم.تعطیلات بین عید قدیر ک ابادان فکر کنم اب قطع بود و ی سری طرکتا تعطیل .

از مطب دکتر برمیگشتم خیابون و ک رد شدم انگار یکی گفت پشتتو نگاه کن.

ی ماشین رفت کنار راننده ی هیبت بود بدون چهره .اصلا قابل باور نیست.اون لحظه انگار هیچ ادمی دورم نبود

خوب همون دوران هم تو خوابگاه نبودن؟  پس کلا خونه جابجا بشه این مشکل ممکنه برطرف بشه

اتفاقا تو خوابگاه هم بودن ولی کم.زیاد با من کار نداشتن.

اره مشکل از خونه بود.چوننامزدمم میومد خونمون تو همون اتاق میخوابید اذیتش میکردن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792