سه چهار شب پیش خواب دیدم پدربزرگم که یکسال پیش فوت شده رو دیدم بغلم کرد گفتم خیلی دلم برات تنگ شده گفت منم همینطور بعد یکم گریه کردم بعدش که میخواست بره بهم گفت توهم میای بریم گفتم نه دست خواهرم گرفت گفت تو بیا بریم من زود دست خواهرم کشیدم گفتم نه اینم نمیاد تو برو بعد خودش تنها رفت وقتی داشت می‌رفت ی جوری نگاه مون کرد ی حالت نمی‌دونم مثل حسرت و این چیزا از اون شب تاحالا فقط وحشت دارم😭😭
خدا پدر بزرگتون رو رحمت کنه، خب شما نرفتید دیگه این نگرانی نداره، براش فاتحه بخونید
فقط یه خواب بوده
براش فاتحه و صلوات هدیه کنید
خدا روشکر که نرفتین
اصلا هم دیگه استرس نداشته باش
فقط صدقه بده
اگه خواهرتون برده بود دور از جونش میمرد
من خودم چند ماه پیش خواب دیدم بابابزرگم که فوت کرده پسر عموش که میشه بابای عروسیمون مهمونش بوده
بیدار که شدم مطمئن بودم باباش میمیره و بعد ۳ هفته به رحمت خدا رفت
صدقه بده
منم چند ماه پیش دیدم مادربزرگ مو می‌گفت بیا تو هم بریم اینجا چی داره .منم قشنگ پاشدم لباس پوشیدم داشتیم می رفتیم .بعد یهو گفتم نه من دخترم کوچک ه نمیام .اونم گفت باشه اونم بیار .با هم لباس پوشیدیم رفتیم .یهو به جایی بود باغ بود مادرمو دیدم گفت نه اونا رو نیار اونا جوونن هنوز ما برگشتیم
از اون خواب به بعد من و دخترم شدید مریض شدیم
براش مدام فاتحه بخون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
