2777
2789

داستان از این قراره که یه پسری اومد و ابراز علاقه کرد و قصدشم ازدواجه 

منم گفتم قبول نکردم چند روز بعد دوباره پیام داد و من گفتم همینطوری که نمیشه بالاخره باید یه شناختی پیدا کنیم از هم 

چند وقت یه بار چت کردیم و اینجا بود که سیاست به خرج ندادم و یکم زیادی بهش رو دادم و الان مثل پارتنرا هر روز حرف میزنیم و همش ابراز علاقه میکنه 

من فقط یه بار که دیدمش ، گفت دوست دارم گفتم منم ...

الان به دلایلی متوجه شدم بدرد هم نمیخوریم و اگر بخوام بعد این همه روی خوش نشون دادن بهش بگم جوابم منفیه یجوریه

بنظرتون چطور بگم جوابم منفیه 

تیرماه میخواست با پدرو مادرم صحبت کنه ، در این حد جدیه و حدس میزنم فکر میکنه جوابم مثبته 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سر چی جوابت منفیه

بنظرم شخصیتش طوریه که مرد نیست یعنی همه ی تصمیما و قرارا رو میگه خودت بذار 

و یکم لوسه فکر میکنم 

کار هم نداره گرچه سنش هم یکم پایینه (سن منم سن ازدواج نیست) 

و دوست دارم فعلا مجرد بمونم 

تا نیومده خاستگاری بهش بگو گناه داره اخه رک و راست بهش بگو، بگو به این دلیل و بخاط  این چیزا ب ...

اره تا قبل خاستگاری میخوام بگم 

ولی خب متاسفانه من طوری رفتار کردم انگار ازش خوشم میاد 

بنظرم شخصیتش طوریه که مرد نیست یعنی همه ی تصمیما و قرارا رو میگه خودت بذار  و یکم لوسه فکر میک ...

پس این دلایل رو بهش بگو و بگو من درست شناختمت؟

شاید از روی ادب خواست خودت تصمیم بگیری

باهاش در میون بذار و بعد نتیجه بگیر

دلم باران، دلم دریا، دلم لبخندِ ماهی‌ها، دلم اِغوایِ تاکستان به لطفِ مستیِ انگور، دلم بویِ خوشِ بابونه میخواهد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز