عزیزم من از شما خیلی بزرگترم و گرمو سرد روزگار رو تاحدی چشیدم .منم هم سن شما بودم فکر میکردم فقط اونی که خودم فکر میکنم درسته اما به مرور فهمیدم چقدر میتوانستم بهتر و کارآمدتر زندگی کنم
شوهرم با مخالفت خانواده من با کلی اصرار و واسطه اومد خواستگاری .خانوادم ناراضی بودن اما به محض اینکه دومادمون شد هیچی از احترام کم نذاشتن براش
اما همون آدم میگه از خدات بود من باهات ازدواج کنماااااا ،عاقبت بخیر شدی ،شانس آوردی من باهات ازدواج کردم و کلی حرف دیگه با اینکه در مجموع همسر من فوق العاده آدم خوبیه و علت مخالفت خانوادم صرفا مهریه بود و موضوع سیگار که الان خیلی دارم باباش عذاب میکشم
ببین ازدواج خیلی چالش داره یعنی همه چیز هم خوب باشه باز همش چالشه نکن این کار رو ابدا
اگر خیلی خیلی معذرت میخوام خر شدی و خواستی بری نامه دادگاه بگیری برو دفتر اسناد رسمی وکالت بلاعزل طلاق ازش بگیر به اضافه ۲۰۰ تا سکه مهریه و حق حضانت و تحصیل و خروج از کشور و شغل .اگر نداد اصلا قبول نکن