نمیدونم چی بگم فقط از خدا میخوام مسیر درست رو برات باز کنه که هم خیر شما باشه هم بچهها
چون اونا هم آسیب میبینن
با مردی ازدواج کردم که دو بچه از زندگی سابقش داره....و آسیب دیده بودن با مشاوره تغییراتی کردن اما منم له شدم امشب سر یه موضوع کوچیک همسرم صداشو بالا برد نمیخواستم بچهها بفهمن ازش ناراحت شدم برای اینکه ادامه نده صدامو بردم بالا گفتم همین کارو میکنی اونا هم گستاخ شدن....چند روز پیش یکیشون بحث درست کرد طبق معمول برگشت یه چیزی بهم گفت
اصلأ دلم پره بچه دارم نمیشم سرم گرم شه کلاس و برنامه دارم ولی.... همه بهم میگن بچه بیار اینا از خودت نیستن میرن پی مادرشون هرچقدر که براشون مادری کنی ....
چکار کنم خدا بهم بچه نمیده
امشبم که ایام تخمک گذاری هست شوهرم قهره