خیلی دلم گرفته گفتم اینجا بگم یکم سبک شم بنظرتون حق با من نیست؟
من تقریبا 7 8 روز پیش ب شوهرم گفتم دلم گرفته بریم بازار یکم خرید کنم حالم خوب شه گفت باشه بریم فردا بعد که ازسرکار اومد اصلا یادش نبود ک گفتم منو ببر زنگ زد ب دوستش باهم رفتن بیرون
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم بودم ناراحت میشدم ولی ببین مردها انقدر مشغله و فکر و ذهنی دارن که خدا شاهده گاهی اوقات اسم خودشونم یادشون میره ، اینها بندگان خدا مثل ما زنها نیستن ریز بین و جزیی نگر چیزی هم به خاطر نمیسپارن ، مثلا من اگر به شوهرم بگم دیروز فلان حرفو زدی ناراحت شدم خداشاهده اصلا یادش نمیاد چی گفته
هیچی نگفتم بهش باز یکی دوروز ب رو خودش نیاورد گفتم مگه قرار نبود بریم گفت آره آره راست میگی باشه شب بریم باز شب گفت چهارشنبه عزا عمومی تعطیله گفتم نه بابا بازه گفت نه بسته ان ماشهر بزرگی هستیم مغازه ها نمیبندن نبرد خلاصه جمعه و شنبه هم گذشت هیچی ب هیچی امشب دیگ بهم برخورد چون بچه هارو برد بیرون اصلا نگفت تو هم بیا داشت میرفت وسیله خونه رو بده درست کنن
از اینکه بذارن زن ناراحت باشه و برن بکپن متنفرم آتیش میگیرم دیشب شوهرمو از خواب بیدار کردم دعواش کردم چرا من ناراحتم تو میخوابی عصبی شد لباس پوشید رفت بیرون منم گفتمش حق نداری دیگه بیای خونه