من از ۵ سالگی تا الان سر یه اتفاقی
همیشه جنا رو دیدم و حضورشونم میتونم حس کنم
خیلی اذیت شدم چون همزادم حسود و بد بود
تونستم با کمک یه سید از خودم دورشون کنم
دیگ نمیبینمشون ولی هر شب بدون اینکه بفهمم بلند میشم صبحت میکنم
در حال حاضر چند وقتیه خونه مادر شوهرم در رفت و امد هستم
(عقد بسته هستم)
و شبا میمونم
خونشون سه طبقه هست با طبقه بالا
مادر بزرگش طبقه وسط
و خانواده شوهرم همکف
من شنیده بودم ک طبقه وسط جن داره ولی اهمیت ندادم
یک هفته ای اونجا بودم و مادر بزرگش مسافرت
و خونه خالی
تنها تو خونه بودم ک صدای راه رفتن میومد خیلی واضح
بعدش صدای جا به جا شدن وسایل اونم با صدای بلند
بعد دیگ بلنو شدم برم دسشویی
ک تا در دستشویی رو باز کردم
دیدم بند سیفون با سرعت زیاد داره تاب میخوره
خلاصه گذشت و امروز داشتم میرفتم طبقه بالا
ک یه لحظه رفتم دم در خونه مادر بزرگ و به جنا گفتم
بیاید باهم دوست بشیم
ک وقتی رفتم بالا
دیدم از پنجره ای ک راه به بیرون نداره و برای داخل خونه هست
صدای ممتد تق تق میاد
انگار ک با یه چیز تیز ضربه بزنه به شیشه
به نظرتون میخوان باهام دوست بشن ؟
چکار کنم ارتباط بگیریم
اخه میگن جنشون خوبه