نظرتون درباره این لباس

عزیزم میشناسیش که نباید میرفتی تو باغ

احتمال اینو میدادی هنوز اروم نشده و یادش نرفته و زوده و ممکنه ترکشش بقیه رو بگیره

اینجوری شد تا خوب نشده و چند روز و یه مدت حتی نگذشته نرو سمت خانواده خودت

یا تنها برو

بقیه هم یکم سرسنگین بشن ،شوهرت خودشو جمع میکنه

میفهمه زیادی بچه بازی در آورده همه خسته شدن

پدره خودم سره همین رفتار شوهرم بگم  حدود دو سال خونمون نیومد و سرد شد باهاش

شوهرم فهمید به قول معروف کسی حوصله لوس بازی و نازکشی زیادشو نداره و هر مسجدی جای گوزی..دن نیست!

پری جان منم اون تاپیک کلی برات نوشتم اخر سر اومدم پست کنم دیدم قفله 

منم کوردم 

اخلاق همسرم کپ همسرته 

یعنی جوری قربون صدقه میره جوری بهم احترام میزاره که همه انگشت به دهن میمونن بسیار بسیار شوخ طبع خونواده دوست از هیچکاری برامون دریغ نمیکنه همیشه بهترینو برای منو بچه هاش میخواد به شدت ازادم گذاشته 

ولی

ولی 

امان از  وقتی که باب میلش یه چی نباشه امان از وقتی که باهاش سر سنکین باشم از یه دونه کلمه میتونه کوه بسازه ساعتها میشینه درموردش حرف میزنه با اینکه همون اول برای اینکه کش نیاد میگم حق با توعه تو درست میگی ولی انقد ادامه میده تا خود صبح کشش میده حتی شده چند روز یه بحث رو تکرار میکنه 

به شدت دنبال جلب توجه هست دوست داره همیشه مرکز توجه باشه 

من کاملا حرفاتو درک کردم میفهمتت به شوهرتم فعلا رو نده بزار یکبار برای همیشه تمومش کنه مسخره بازی هاشو

خیلی دلم واس شوهرت سوخت 🥲🥲

بیچاره چی میکشه از دست تو و خانوادت 

بطور کلی؛

شوهرت ذاتا مرد ساده و بی عقلی هست،یک پسر بچه پنج ساله رو فرض کن که راحت تر باشی،چون در غیر اینصورت با بقیه مردها مقایسه ش میکنی و توقعاتت هم غیر معقولانه میشه، میتونه فراموشکار و ترسو باشه، نسبتا باهوشه و گاهی افکار منفی میان سراغش که باعث میشه عین خوره اذیتش کنن،دچار نوعی بی ثباتی هیجانی و احساسی هست.

تو هم زن صبور و تقرررریبا عاقلی هستی اما ممکنه اطرافیانت رو تحت فشار بذاری با نظرات ، شکایات ، توقعات و در کل جهان بینیت ،تو ممکنه کینه هارو درون خودت نگه داری،بر عکس شوهرت تو اونقدا ساده نیستی و حتی خطر این که مغرور یا ریا کار بشی روحت رو تهدید میکنه،آدمی هستی که وجدانت گه گاه بهت تلنگر میزنه،از لحاظ بدنی یا جسمی ممکنه قوی باشی اما روحت آسیب پذیره.

درباره ی احساسی که توی این رابطه هست باید گفت که علاقه ی تو نسب به شوهرت بیشتر از علاقه ی اون نسبت به توعه،اما نمیشه گفت که توی رابطه ی احساسی یک طرفه هستید و این کشش از سمت هر دوتون،حالا کما بیش، وجود داره.

سعی کن حرف و مشکل و درد و دلت رو پیش هیچکس بازگو نکنی،این حس منفی شوهرت نسبت به تورو تشدید میکنه،اینو تمرین کن که خالص باشی و اینو بدون که تو این رابطه مسئولیت تو بیش از شوهرت خست چون خداوند بهت عقل بیشتری داده.

اسی خانم بیا خبری بده.  آشتی کردید؟؟  

اول اینکه وقتی گله می‌کنه بگو آره عزیزم حق با تویه فلانی منظور بدی نداشته ولی نباید می‌گفت من بهش گله میکنم بعدم بحث عوض میکردی .. مهمانی باغ رو هم خودت کنسل میکردی میگفتی خسته هستم و ... ی مدت می‌گذشت شوهرت آروم میشد بعد رفت و آمد می‌کردید .. تو ماشین هم می‌تونستی دهن ب دهنش نذاری سکوت کنی خودش خجالت زده و پشیمون میشد .. شوهرت مرد خوبیه اینجور ک خودت میگی فقط وقتی از چیزی ناراحته یکم طرفش بگیری آروم میشه و خرابکاری نمیکنه ... خودتم تو جریان خیلی مقصر بودی . پیش دیگران میگی شوهرم سوخته از .. و یا غرغر می‌کنه و ... کار درستی نیست احترامش نگهدار کوچیکش نکن تو خانواده آت . 

استارتر جان اهل اردبیل هستین؟ 

اسی ر. یدی به هیکل شوهرت وا بده دیگه اه. بخدا اگر خواهرم بودی میدونستم چیکارت کنم. حرصمو در إوردی از دیروز تاحالااااااااا

قشنگه

نداجون مال من و شوهرم رو هم میتونی بگی؟؟؟

عزیزم تاپیک قبلت‌رو دیدم بسته بود گفتم اینجا بهت بگم شاید بخاطر این خوبی هاش مسائل کوچیک رو خیلی بزرگ‌میکنه از ی چیزی‌ناراحت میشه و ب رو نمیاره و تو خودش میریزه یهو سر ی مسئله ی کوچک نمیتونه کنترل کنه اون همه غم رو یهو میزنه بیرون درواقع دعوای ایشون سر اون مسئله کوچیک نبوده سر چیز هایی بوده ک داخل مدتی ک دعوا نکردید داخل همسرتون جمع شده و یه جا خالی شده