اسی بگو بهش فقط میخواستی خودت کوچک کنی ازاول کوتاه میومدی این همه درد سر بوجود نمیوردی
عزیزم الان حوالی شما باد نمی آد؟؟
من از همون اول فهمیدم شوهرت اصلا کینه ای نیست چون هر ناراحتی و مشکلی داشته باشه اونقدر کشش میده گندش میکنه که بالاخره بهت حالی کنه که دردش چیه و در نهایت که خودش تخلیه شد تورو دچار بحران روحی میکنه و حالا میاد ناز میکشه….ادم خوش مشربیه و مثل دخترای تازه ازدواج کرده دنبال محبت همسره
من از اول حقو به خودت میدم چون تحمل غر غر یه مرد واقعا طاقت فرساست مخصوصا روزایی که باید کلی خوشحال باشین ضدحال زد…شاید نخوای باور کنی ولی شوهرت حسوده..حسود کلی منظورم نیست نسبت به احساسات تو در برابر بقیه حسوده…شاید اگه تو خونه تنها باشین اصلا براش مهم نباشه که بهش یکسره محبت کنی ولی وقتی تو جمع برین هرچی سرت شلوغ تر باشه اون بیشتر تشنه ی محبت میشه…. تو فقط باید بهش بفهمونی که اقاجان من که فرار نمیکنم وقتی میبینی سرم شلوغه حتی وقت محیت به بچه هارو ندارم چه برسه به تو…
برخلاف خانمای عذرمیخوام شوهرذلیل،خیلی خوبه که به خانوادتم پشت نکنی…چون اونا هم خیلی صبوری کردن…نی نی سایتیها حاضرن بخاطر شوهر قید همه رو بزنن….هرکس در جایگاه خودش باید باارزش باشه
قربون آدم چیز فهم بله واقعا حسوده جایی میرم همش زنگ میزنه میگه جمع همش بیا پیش من و ...
من خیلی بد تعریف کردم جریاناتو هم میترسیدم شوهرم بیاد هم ب شدت پرش افکار داشتم واقعا شوهرم خودش ب خودش حق نداد پدرشوهرم اینا بهش حق ندادن خواهرام ک پشتش بودن آخرگفتن این دیگه کیه میگن داداشم وحشیه پریده بهش ولی داداشم میگه چیزی شده کمک میخوای برگشته میگه بتو ربط نداره پاشو یتیمارو ببر با داد و بیداد خلاصه ک گذشت رفت ابروی منم رفت میگه توروخدا فرصت بده بریم مشاوره
بخدا صب مامانم زنگ زده میگه توام کش نده بخاطر بچه ها کوتاه بیا نه من ب دردت میخورم ن بقیه شوهرتو بچسب حالا یه مدت کمتر بیایین میدونی درد من چیه اگه واقعا یه مسئله مهمی بود میگفتم اشکال نداره حالا جریانی پیش اومده دعوا شده ولی واقعا هیچی نبود هیچی حرف خواهرم و حرف باجناق بهونه بود زنگ زده به خواهرم ک کوچیکتر از همس ولی ز من بزرگتره میگه پری منو دوس نداره از من خوشش نمیاد سه روزه با من سر سنگینه بمن کم محلی میکنه حس میکنم منو نمیخواد دنبال فرصته بره یه فکرای بدی سراغم میاد
خاااانم قشنگ من زیر پست مربوط به مشکل ادرار دختر شش ساله ات مطلبی به تازگی گذاشتم، اون رو بخون و جدی برو دنبال مشکل دخترت، خانومی این مشکلات به ارث میرسه و در شکل‌های مختلف بروز میکنه، خانومی این قضیه پیش آمد تا تو مشکل حاد همسرت رو درک کنی و بچسبی به دختر گلت، خانومی تمام کارهای همسرت دست خودش نبوده، و جوری آبروی شما رو پیش عروس جدید برده که قابل بخشش نیست اما مشکل همسرت برای بدذاتیش نیست مشکلش جای دیگه بوده، که واضح نمیگم شاید نباید گفت ، اما پیگیر درمان مغزو اعصاب باش، تمام کن این جنگ رو برای دخترت سم محضه، این ضربه برای آینده ی دخترت سمه، فقط و فقط و فقط و فقط به خاطر دخترت تمام کن، جدی باش برای دختر گلت، اگه حرفهام رو نفهمیدی لطفا موضع نگیره ناراحت نشو و پیام من رو بیخیال شو، من از جنبه ای حرف زدم که نه واضح تونستم بگم هم جدی بهت هشدار دادم، به تاپیک دختر شش سالت سری بزن، شاید حرفهام مفهومتر شد، اونجا هم سربسته یه نظر دادم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
