میدونم عزیزم
دوست صمیمی من عاشق پسرخالش بود یعنی میمرد براش پسره هم باخدا و با اخلاق بود از دور البته...بالاخره رفت به پسرخالش گفت و باهم جور شدن اما پسرخالش اونی نبود که نشون میداد به شدت خسیس و شکاک بود و خون دوستمو کرد تو شیشه و کاری کرد که دوستم با خانوادش درافتاد و خلاصه پسره روانیش کرد تا دشت از سرش برداشت
نمیگم پسرخاله شمام اینجوریه اما گاهی همه چی از دور قشنگه
بذار اگرم میخواد خودش بیاد جلو به هیچ عنوان غرور خودتو خرد نکن ...این تجربه دوستم بود