2777
2789
عنوان

مادرشوهر خودشو دعوت کرده خونمون

2026 بازدید | 50 پست

تاپیکای قبلیم گفتم من یه تو ده ی بزرگ تو رحمم داستم یه عمل ۵ ساعته کردم و با رحم و یکی از لنفام توده رو تخلیه کردن یه ماه پیش...منتظر جواب پاتولوژی هستم ببینم بدخیمه یا خوشخیم....

مامانم یه ماه پیش اومد خونمون پیش بچه هام موند تا من ده روز بیمارستان بستری بودم...و حالم خوب نبود و بعد عمل هم مشکلات زیاد داستم...بعد ده رو تو خونه هم هم از لحاظ جسمی هم روحی داغون بودم و هستم.....

مادرشوهرم از روزی که متوجه عمل من و اومدن مامانم شد شروع کرد به پسرش که مادر زنت چه زمانی اومده ، چه زمانی میره...و وقتی متوجه رفتن مادر من شد شروع کرد که حالا من میخوام بیام...شوهرم داد و بیداد کرد که نیای ها...من زنم و خودم اصلا حالمون خوب نیست و میدونه که آب منو مادرشوهر تو یه جوب نمیره....سر زایمان بچه دومم هم که اومده بود کلی دعوا مرافه راه افتاد.

پدرشوهر بدبخت مظلومم هم که میگه نه ما اصلا نمیام استراحت کنه زنت.....خلاصه مادرشوهر من مثل اینکه با نیا گفتن پسرش درست نشده و هدفش چیه نمیدونم الان زنگ زده که ما سوار اتوبوس شدیم داریم میایم خونتون...

اینم بگم شوهرم یکم معده درد داره دو هفتست اونو کرده بهونه که دارم میام بهت برسم....

انقدر هم نقشه کش و هنرپیشست و مظلوم نما که نگم...

منم حوصله ی هیچی ندارم....درد هم دارم

خیلی شرایط سختیه اصلا ادم میمونه چی بگه فقط سعی کن ارامش خودت و شوهرت رو حفظ کنی بحث و تنش الان نه واسه شما خوبه نه معده شوهرت!

انشالله که رو اعصاب نرن و سریع برگردن

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا بت صبر بده

کلی حرص خوردم و نشستم گریه...بخیه هام درد گرفت...بعد دیدم شوهرم پاشده خونه رو تمیز میکنه دلم براش سوخت...ولی میدونم اونم با دیدن مامانش رفتارش عوض میشه

هیچی وقتی اومد دست ب سیاه سفید نمیزنی مگ نیومده کمکت خودتو میندازی رو تخت و درد و مریضی هی بهش کار میدی تا خسته شه بره چ ادم بی ملاحظه ای ت  این شرایط  مهمونی اومدنش گرفته کسی ک تو این شرایط میاد مهمون نیس بندازش  ب کار

جاتو بنداز کف سالن بگیر بخواب  اصلا بلند نشو  حالا که اصرار داره بیاد ؛بیاد  کارها ...

دوهفتست سرپا شدم کارامو کم کم میکردم ولی افسردگی خیلی زیاد شده...در حدی که وقت مشاور گرفتم...الان جامو بندازم .میخواد بیاد شروع کنه به کار و مظلوم نمیایی که زنت عمل کرد من اومدم بهش رسیدم...تازه کارارو میکنه و بعد با شوهرم میره مرکز خرید کلی خرید لباس داره...هرچقدر هم کار کنه ده برابر پولش و از شوهرم خرید میکنه

بیاد کارارو میکنه بعد شوهرمو میبره خرید ده برابر کاری که کرده پول خرج میکنه

همین حالا بیشتر کارت شوهرتو خالی کن البته اگه میشه مثلا تو حساب دیگا ای بریز

‏یک آدم بیشعور رو به سختی میشه تحمل کرد...اما تحمل آدم بیشعوری که فکر میکنه"با شعوره" غیر ممکنه...
خیلی شرایط سختیه اصلا ادم میمونه چی بگه فقط سعی کن ارامش خودت و شوهرت رو حفظ کنی بحث و تنش الان نه و ...

انقدر ناراحت شدم که زانو درد شدید گرفتم...شوهرمم دید من نشستم گریه معدش بدتر شد....میخواد باهاشون دعوا کنه ولی پدرشوهرم مظلوم و بدبخت و مطیع ...آدم و وادار به گناه میکنه این منو ناراحت میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز